بخش دهم : حلال و حرام ، واجبات ومحرمات
هان مردمان ! همانا حج و عمره از شعائر و آداب و رسوم خدایی است . پسزائران خانه ی خدا و عمره کنندگان بر صفا و مروه بسیار طواف کنند .هان مردمان ! در خانه ی خدا حج گزارید ؛ که هیچ خاندانی داخل آن نشد مگربی نیاز شد و مژده گرفت، و کسی از آن روی برنگردانید مگر بی بهره و نیازمند گردید .هان مردمان ! مؤمنیدر موقف ( عرفات ، مشعر ، منا ) نمانَد مگر این که خدا گناهان گذشته ی او رابیامرزد و بایسته است که پس از پایان اعمال حج [ با پرونده ی پاک ] کار خود را ازسر گیرد .هان مردمان ! حاجیان دستگیری شده اند و هزینه های سفرشان جبران می شودو جایگزین آن به آنان خواهد رسید . و البته خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نخواهدکرد .
هان مردمان ! خانه ی خدا را با دین کامل و دانش ژرفی آن دیدار کنید و اززیارتگاهها جز با توبه و بازایستادن [ از گناهان ] برنگردید .هان مردمان ! نمازرا به پا دارید و زکات بپردازید همان سان که خداوند عزّوجل امر فرموده . پس اگرزمان بر شما دراز شد و کوتاهی کردید یا از یاد بردید ، علی صاحب اختیار و تبیینکننده ی بر شماست . خداوند عزّوجل او راپس از من امانتدار خویش در میان آفریدگانشنهاده . همانا او از من و من از اویم . و او و فرزندان من از جانشینان او ، پرسش هیشما را پاسخ دهند و آن چه را نمی دانید به شما می آموزند .
هان ! روا و ناروا بیش از آن است که من شمارش کنم و بشناسانمو در این جا یکباره به روا فرمان دهم و از ناروا بازدارم . از این روی مأمورم ازشما بیعت بگیرم که دست در دست من نهید در مورد پذیرش آن چه از سوی خداوند آورده امدرباره علی امیرالمؤمنین و اوصیای پس از او که آنان از من و اویند . و این امامت بهوراثت پایدار است و فرجام امامان ، مهدی است و استواری امامت تا روزی است که او باخداوند قدر و قضا دیدار کند .هان مردمان! شما را به هرگونه روا و نارواراهنمایی کردم و از آن هرگز برنمی گردم . بدانید و آگاه باشید! آن ها را یاد کنید ونگه دارید و یکدیگر را به آن توصیه نمایید و در آن [ احکام خدا ] دگرگونی راه ندهید . هشدار که دوباره می گویم : بیدار باشید ! نماز را به پا دارید . و زکات بپردازید . و امر به معروف کنید و از منکر بازدارید .
و بدانید که ریشه ی امربه معروف این است که به گفته ی من [ درباره ی امامت ] برسید و سخن مرا به دیگرانبرسانید و غایبان را به پذیرش فرمان من توصیه کنید و آنان را از ناسازگاری سخنان منبازدارید؛ همانا سخن من فرمان خدا و من است و هیچ امر به معروف و نهی از منکری جزبا امام معصوم تحقق و کمال نمی یابد .هان مردمان ! قرآن بر شما روشن می کند کهامامان پس از علی فرزندان اویند و من به شما شناساندم که آنان از او و از من اند . چرا که خداوند در کتاب خود می گوید : « امامت را فرمانی پایدار در نسل او قرار داد ... »و من نیز گفته ام که : « مادام که به قرآن و امامان تمسک کنید ، گمراهنخواهید شد . »
هان مردمان ! تقوا را ، تقوا را رعایت کرده از سختی رستخیزبهراسید همان گونه که خداوند عزّوجل فرمود : « البته زمین لرزه ی روز رستاخیز حادثهی بزرگ است ... »
مرگ ، قیامت ، و حساب و میزان و محاسبه ی در برابر پروردگارجهانیان و پاداش کیفر را یاد کنید . آن که نیکی آورد ، پاداش گیرد . و آن که بدیکرد ، بهره ای از بهشت نخواهد برد .
هان مردمان ! شما بیش از آنید که دریک زمان با یک دست من بیعت نمایید . از این روی خداوند عزّوجل به من دستور داده کهاز زبان شما اقرار بگیرم و پیمان ولایت علی امیرالمؤمنین را محکم کنم و نیز برامامان پس از او که از نسل من و اویند؛ همان گونه که اعلام کردم که ذرّیه من از نسلاوستپس همگان بگویید:
«البتّه که سخنان تو را شنیده پیروی می کنیم و ازآن ها خشنودیم و بر آن گردن گذار و بر آن چه از سوی پروردگارمان در امامت اماممانعلی امیرالمؤمنین و امامان دیگر - از صلب او - به ما ابلاغ کردی، با تو پیمان میبندیم با دل و جان و زبان و دست هایمان . با این پیمان زنده ایم و با آن خواهیم مردو با آن اعتقاد برانگیخته می شویم . و هرگز آن را دگرگون نکرده شک و انکار نخواهیمداشت و از عهد و پیمان خود برنمی گردیم .
[ی رسول خدا ] ما را به فرمانخدا پند دادی درباره ی علی امیرالمؤمنین و امامان از نسل خود و او ، که حسن و حسینو آنان که خداوند پس از آنان برپا کرده است . پس عهد و پیمان از ما گرفته شد از دلو جان و زبان و روح و دستانمان . هر کس توانست با دست وگرنه با زبان پیمان بست . وهرگز پیمانمان را دگرگون نخواهیم کرد و خداوند از ما شکست عهد نبیند . و نیز فرمانتو را به نزدیک و دور از فرزندان و خویشان خود خواهیم رسانید و خداوند را بر آنگواه خواهیم گرفت . و هر آینه خداوند بر گواهی کافی است و تو نیز بر ما گواه باش».
هان مردمان ! چه می گویید ؟ همانا خداوند هر صدایی را می شنود و آن را که ازدل ها می گذرد می داند . «هر آن کس هدایت پذیرفت ، به خیر خویش پذیرفته . و آن کهگمراه شد ، به زیان خود رفته . » و هر کس بیعت کند ، هر آینه با خداوند پیمان بسته؛ که « دست خدا بالی دستان آن هاست»
هان مردمان ! اینک با خداوند بیعت کنید وبا من پیمان بندید و با علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و امامان پس از آنان از نسلآنان که نشانه ی پایدارند در دنیا و آخرت .
خداوند مکاران را تباه می کند و به باوفایان مهر می ورزد . « هر که پیمانشکند »
جز این نیست که به زیان خود گام برداشته، و هر که بر عهدی که با خدا بستهپابرجا ماند، به زودی خدا او را پاداش بزرگی خواهد داد . »
هان مردمان ! آن چهبر شما برگفتم بگویید و به علی با لقب امیرالمؤمنین سلام کنید و بگویید : « شنیدیمو فرمان می بریم پروردگارا ، آمرزشت خواهیم و بازگشت به سوی تو است .» و نیز بگویید : «تمام سپاس و ستایش خدایی راست که ما را به این راهنمایی فرمود وگرنه راه نمییافتیم » - تا آخر آیه.
هان مردمان ! هر آینه برتری هی علی بن ابی طالب نزدخداوند عزّوجل - که در قرآن نازل فرموده - بیش از آن است که من یکباره برشمارم . پسهر کس از مقامات او خبر داد و آن ها را شناخت او را تصدیق و تأیید کنید .هانمردمان ! آن کس که از خدا و رسولش و علی و امامانی که نام بردم پیروی کند ، بهرستگاری بزرگی دست یافته است .
هان مردمان ! سبقت جویان به بیعتو پیمان و سرپرستی او و سلام بر او با لقب امیرالمؤمنین ، رستگارانند و در بهشت هیپربهره خواهند بود .هان مردمان ! آن چه خدا را خشنود کند بگویید . پس اگر شما وتمامی زمینیان کفران ورزند، خدا را زیانی نخواهد رسانید .
پروردگارا ، آنان راکه به آن چه ادا کردم و فرمان دادم ایمان آوردند، بیامرز . و بر منکران کافر خشمگیر ! و الحمدللّه ربّ العالمین.
بسمه تعالی
ضرورت امامت و ولایت پس از ختم نبوت
ختم نبوت بدون نصب امام معصوم ، خلاف حکمت الهی است و کامل بودن دین جهانی و جاودانی اسلام ، منوط بــه این است که بعد از پیامبر اکرم (ص) جانشینان شایسته ای برای او تعیین گردند ختم نبوت بدون نصب امام معصوم ، خلاف حکمت الهی است و کامل بودن دین جهانی و جاودانی اسلام ، منوط بــه این است که بعد از پیامبر اکرم (ص)جانشینان شایسته ای برای او تعیین گردند به گونه ای که به جز مقام نبوت و رسالت ، دارای همه مناصب الهی وی باشند.این مطلب را می توان از آیات کریمه قرآن و روایات فراوانی که شیعه و سنی در تفسیر آنها نقل کرده اند استفاده کرد :از جمله ، قرآن می فرماید : «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً»[1]
این آیه که به اتفاق مفسرین در حج الوداع و تنها چند ماه قبل از رحلت پیامبر اکرم (ص) نازل شد بــعــد از اشـاره بــه ناامیدی کــفــار از آسـیب پذیری اسلام ، «الیوم یئس الذین کفر وامن دینکم ...» تاکید می کند که امروز دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام کرده. و بــا تــوجـــه بـه روایات فراوانی که در شان نزول این آیه ها وارد شده کاملاً روشن می شود که این «اکمال و اتمام» که توأم با نومید شدن کفار از آسیب پـذیری اسلام بوده با نصب جانشین برای پیامبر اکرم (ص) از طرف خدای متعال تحقق یافته است. زیرا دشمنان اسلام ، انتظار داشتند که بعد از وفات رسول خدا (ص) ـ مخصوصاً با توجه به اینکه فرزند ذکوری نداشتند ـ اسلام بدون سرپرست بماند و در معرض ضعف و زوال قــرار گـیـرد ، ولــی بــا نصب جانشین برای وی دین اسلام به نصاب کمال و نعمت الهی به سرحد تمام رسید و امید کافران بر باد رفت. [2]
و کیفیت آن ، چنین بود که پیامبر اکرم (ص) هنگام بازگشت از حج الوداع همه حجاج را در محل غدیر خم جمع کــردنــد و ضـمـن ایــراد خــطـبــه مفصلی ، از ایشان (از جمعیت) سوال کردند : «الست اولی بکم من انفسکم ؟» [3] آیا من از طرف خدا متعال بر شما ولایت ندارم ؟
همگی یکصدا جواب مثبت دادند ، آنگاه زیر بغل علی (ع) را گرفته او را در برابر مردم بلند کردند و فرمودند : «من کنت مولاه فعلی مولاه» و بدین ترتیب ، ولایت الهی را برای آن حضرت اعلام فرمودند.
سپس همه حضار با آن حضرت بیعت کردند و از جمله ، خلیفه دوم ضمن بیعت با امیر موئمنان علی (ع) به عنوان تهنیت گفت :بخ بخ لک یا علی اصحبت مولای و مولی کل مؤمن و مومن
و در این روز بود که این آیه شریفه ، نازل شد : «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً» و پـیامبر اکرم (ص) تکبیر گفتند و فرمودند : «تمام نبوتی و تمام دین الله ولای علی بعدی»
اما در مورد ضرورت امامت و ولایت پس از ختم نبوت بخشی از بحث مربوط به بررسی های تاریخی می شود که در این باره باید گفت با مراجعه به آیات قران ، فرمایش های پیامبر اکرم (ص) واسناد تاریخی دیگر روشن می شود و محور دوم بحث عقلی است که باذکر دلایلی ضرورت وجود امامت و ولایت اثبات می شود.
در این جا به طور مختصر به چند نمونه اشاره می شود:
1-هدف از آفرینش انسان این است که با انجام دادن افعال اختیاری، مسیر خود را به سوی کمال نهایی بپیماید کمالی که جزء از مجرای اختیار و انتخاب به دست نمی آید. اما از این جا که بشر با اختیار و انتخاب باید این راه را طی کند همواره در مقابل انتخابی دو گزینه ای و در مقابل یک دو راهی قرار دارد، راهی که به سوی سعادت است و راهی که به سوی شقاوت و سیاه بختی است در نتیجه انسان برای هدایت نیاز به راهنما وهادی دارد. تحقق یافتن هدف از آفرینش انسان، منوط به راهنمایی بوسیله وحی است و حکمت الهی اقتضا می کند که پیامبراش را مبعوث نماید تا راه سعادت و شقاوت دنیا و آخرت را به بشر بیاموزند و نیز به ترتیب افراد مستعد بپردازند تا این مسیر را بشر براحتی تا سرانجام طی کند.برای پیامبران پیامبران بعدی وبرای خاتم الانبیا ائمه اطهار علیهم السلام تربیت شدند.
2-دین اسلام؛ دینی همگانی و جاودانی و نسخ ناشدنی است و بعد از پیامبر اسلام پیامبری نخواهد آمد. و ختم نبوت در صورتی با حکمت بعثت انبیاء موافق است که آخرین شریعیت آسمانی، پاسخگوی همه نیازههای بشر باشد و بقاء آن تا پایان جهان تضمین شده باشدلذا نیاز به کسی است که اولا" علم وآگاهی کامل نسبت به دین داشته باشد وثانیا" مورد اطمینان بوده تا از وارد کردن خدشه وانحراف در دین خوداری نماید.
3-در هر شرایطی بشر با نیازها و خواسته هایی روبرو می شود که باید به نحوی آنها برآورده و جواب داده شود و این پاسخ گویی باید تا رسیدن به سر منزل مقصود و سعادت ابدی ادامه یابد.بنابراین بعد از پیامبر باید افرادی باشند تا در دوره های مختلف و حساس زندگی بشر، او را راهنمایی کند که مبادا در ورطه هلاکت و نابودی گرفتار آید.
4-طبق فرمایشات پیامبر اکرم (ص) که خبر از جانشیان خود می دهد و نیز آیاتی که از اولیاء و رهبران مؤمنین و صفات آنان سخن می گوید، از وجود افرادی که عهده دار سرپرستی مسلمانان باشند آگاه می شویم. آیاتی مانند آیه ولایت (مائده، 55 و 56)[4]، آیه ابلاغ (مائده، 67)[5]، آیه اکمال دین (مائده، 3)[6] و ... و نیز احادیثی مانند: حدیث غدیر[7]، حدیث منزلت[8]، حدیث ثقلین[9]، حدیث سفینه[10]، حدیث جابر بن عبدالله انصاری[11] و ... که برخی از اینان بر ولایت حضرت علی علیه السلام دلالت دارند و برخی بر ولایت امامان به طور کلی و برخی نیز از همه امامان به نام یاد کرده است.
5-اصل لزوم امامت امرى بدیهى و مورد اتفاق همه اندیشمندان و عالمان شیعه و سنى است.
ابن خلدون اندیشمند نامدار اهل سنت مىنویسد: «امامت و رهبرى براى جامعه بشرى یک ضرورت است»لذا اجماع بر ضرورت رهبرى دینى پس از ختم نبوت وجود دارد.
6-بعثت انبیاء همیشگى نیست و با رسالت حضرت ختمى مرتبت گزینش انبیاء به آخر رسید. با توجه به این که قوانین و تعالیم الاهى، براى آخرینبار اعلام شده و نبوت ختم گردیده اگر امامت و ولایت وجود نداشته باشد بعد از آن این معارف و نظام مبتنى بر آنها، بىحمایت و هدایت از طرف خداوند رها می گردد، بدون تردیدافراد مغرض همین معارف و نظام را هم مورد طمع و استخدام قرار داده، در راه اغراض و امیال خود به تحریف آنها پرداخته، مردم را از دست یافتن و عمل به آن معارف محروم مىسازند.
7-با وجود آزمندىها و هواخواهىها در انسان امکان ایجاد انحراف و تحریف در دین الهى و به استخدام در آوردن آن در جهت منافع نامشروع خود همواره وجود دارد.
8-تفسیرهاى نادرست و ناصواب از دین نیز زمینهاى براى گسترش تحریفات و عدم مصونیت دین از تحریف است.در چنین وضعیتى رفته رفته هدایتگرى دین از دست رفته و چه بسا در مسیر اغواگرى انسان به پدیدهاى متمایز با فلسفه اساسى خود تبدیل مىشود.
9-از آنجایی در دوران ختم نبوت قسمت عمده مردم روى زمین، هنوز اسلام را نپذیرفتهاند، اگر مسأله امامت را نپذیریم، دیگر کسى با الهام و عنایت الاهى، به حمایت و هدایت بشر نمىپردازد و در چنین شرایطى سبب هلاکت اکثریت مىشود براى همیشه در کفر باقى مىمانند.
10-از آن جهت که دین اسلام در اثر تحریف و استخدام این و آن، چنانکه مىبینیم اثر هدایت و حمایتى خود را از بشر، نداشته و در نتیجه مسلمانان به وضع بدى دچار خواهند شد. چنان که عملًا مىبینیم از اختلاف اعتقادى گرفته تا تقسیمات سیاسى که همدیگر را نه تنها حمایت نمىکنند، بلکه تحقیر و تخریب هم مىکنند. و معلوم است که در چنین شرایطى اکثریت مردم از هدایت آسمانى بهره نگرفته، و نسبت به دین بر حق آسمانى قاصر و مقصر به شمار رفته و اهل نجات نخواهند شد.
11-تجربه تاریخى ما، از جریان کار پس از رحلت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نیز، براى اهل تحقیق، دلیل روشنى از ضرورت تحقق امامت است. نظام دینى که به دست پیامبر و یارانش در مدینه تأسیس شد، از همان آغاز مورد تهدید آزمندان و قدرتطلبان قرار گرفت. و این تهدید که در آغاز آشکار بود، با تثبیت قدرت اسلام که با فتح مکه تحقق یافت، حالت پنهانى و زیرزمینى پیدا کرد و در انتظار فرصت مناسب ماند. عوامل این تهدید، از هرگونه زمینهسازى و توطئه، براى فراهم آوردن شرایط علنى شدن و اقدام عملى خود، غافل نبودند. تا آنکه پس از حدود سى سال از درگذشت پیامبر این تهدید عملا" کامیاب شده و عوامل تهدید، قدرت را به دست گرفتند و نظام «خلافت» را به «سلطنت» تغییر دادند»
12-اهمیت و نقش اساسى «رهبر» و «راهنما»، در ادامه حیات و پیشرفت جامعه، غیر قابل انکار است. انسانها در تمامى دورانها، نیازى اساسى به هدایت الهى دارند و خداوند نیز با انتخاب افرادى شایسته، این نیاز اساسى بشر را تأمین کرده است. بعد از پایان یافتن دوران نبوّت نیز، خداوند با انتخاب و تعیین افرادى شایسته و معصوم براى مقام امامت و رهبرى، به رفع این نیاز اساسى انسانها و جامعه بشرى اقدام نموده است. این انتخاب الهى امرى ضرورى و لازم بوده و ترک آن، خلاف حکمت است. فلذا در زمان غیبت حضرت ولی عصر(ع) ولایت وسرپرستی مردم ودین خدا بعهده فقیه عادل وجامع الشرایط است .
توضیح اینکه در خصوص ولایت فقیه بعنوان ولی مسلمانان در زمان غیبت توسط محققین بزرگی مطرح وبا دلایل مستند عقلی ونقلی اثبات گردیده است که از جمله می توان به محقق انصاری ، حلی ، صاحب جواهر ، نائینی وامام خمینی (ره) اشاره کرد.
[1] . آیه 3، سوره مائده
[2] .تفسیر المیزان
[3] . اشاره به آیه (6) از سوره احزاب «النبی ائولی بالموئمنین من انفسهم»
[4] . إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ ?55/5? - وَمَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ?56/5?
[5] . یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ?67/5?
[6] . الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا ?3/5?
[7] . ... پس هرکه من مولاى اویم پس على مولاست او را، خدایا دشمن باش هرکه با على دشمن است، و دوست بدار آنکه با او از در دوستى درآید...(کافی)
[8] . محدثان اسلامی اعم از شیعی و سنی روایت کرده اند که پیامبر گرامی صلی اللّه علیه وآله خطاب به علی علیه السلام فرمود: انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی، نسبت تو به من همانند نسبت هارون به موسی است، جز این که پس از من پیامبری برانگیخته نخواهد شد.(کافی)
[9] . «...إِنِّی تَارِک فِیکمْ أَمْرَینِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- کتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَیتِی عِتْرَتِی أَیهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَ قَدْ بَلَّغْتُ إِنَّکمْ سَتَرِدُونَ عَلَی الْحَوْضَ فَأَسْأَلُکمْ عَمَّا فَعَلْتُمْ فِی الثَّقَلَینِ وَ الثَّقَلَانِ کتَابُ اللَّهِ جَلَّ ذِکرُهُ وَ أَهْلُ بَیتِی...».(اصول کافی)
[10] . عَنِ النَّبِیِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، قَالَ: إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، مَنْ دَخَلَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ».(آمالی شیخ صدوق)
[11] . جابر بن یزید جعفى مىگوید: از جابر بن عبد اللَّه انصارى شنیدم که مىگفت: هنگامى که آیه شریفه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الْأَمْرِ مِنْکُمْ نازل شد، خدمت حضرت عرض کردم: ما خدا و رسول را شناختیم و اکنون مىخواهیم بدانیم این اولو الامر که طاعت آنان با اطاعت خدا و رسول قرین شده کدام افراد هستند؟، فرمود: این افراد خلفاى من هستند.اى جابر! آنان پیشوایان مسلمین اند که پس از من خواهند آمد؛ اول آنها على بن ابى طالب است، پس از وى حسن و بعد از او حسین سپس على بن الحسین، و محمد بن على که در تورات به باقر معروف است و تو او را درک خواهى کرد و هر گاه وى را ملاقات نمودى سلام مرا به او برسان، بعد از او جعفر بن محمد، و موسى بن جعفر و على بن موسى، و محمد بن على، و على بن محمد، و حسن بن على امام هستند.پس از اینها همنام و صاحب کنیه من که حجت پروردگار و نشانه او در زمین است و نام او محمد بن حسن مىباشد که از شیعیان و پیروان و دوستان خود غیبت خواهد کرد، و جز افرادى که در ایمان امتحان داده باشند کسى در امامت او باقى نخواهد ماند، به خداوندى که مرا به راستى برانگیخته شیعیان از غیبت او استفاده خواهند کرد و از تابش انوار او مستفیض خواهند شد همان طور که از خورشید استضائه مىکنند و لو در زیر ابر باشد، اى جابر این مطالب از اسرار خداوند است که در گنجینههاى علم محفوظ مانده و آنها را جز به اهلش اطلاع نده.(کشف الغمه)
آیه 92-سوره انبیاء: اِنَّ هذِهِ اُمَّتُکُم اُمَّـةً واحِدَةً وَ اَنَا رَبُّکُم فَاعبُدُونِ
ترجمه: این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم، مرا بپرستید.
تفسیر :
الف- المیزان
در این آیات به مضمون اول سوره برگشت شده، زیرا در آن آیات بیان مىفرمود که براى بشر معبودى است واحد، و آن معبود همان کسى است که آسمانها و زمین را خلق فرموده، و لذا باید او را از طریق نبوت، و پذیرفتن دعوت انبیا بپرستند، و با پرستش وى آماده حساب یوم الحساب شوند.و نبوت جز به یک دین دعوت نمىکند، و آن دین توحید است، هم چنان که موسى، و قبل از او ابراهیم، و قبل از وى نوح، و همچنین انبیا قبل از نوح، و بعد از موسى- مانند ایوب، و ادریس و غیر آن دو از پیامبرانى که اسامیشان و پارهاى از انعامهایى که خدا به ایشان کرده و در قرآن کریم آمده- همه به آن دعوت مىکردند.پس، بشر امتى است واحده، و داراى ربى واحد، و آن خداى عز اسمه است. و دین واحد، و آن دین توحید است که در آن تنها خدا عبادت مىشود. دعوت الهى همین است و بس، و لیکن مردم این دین واحد را قطعه قطعه کردند، و خدایانى به جاى خدا براى خود درست کردند، و ادیانى غیر از دین خدا تراشیدند، و به همین جهت اختلاف در میان خود پدید آوردند، و هدفهایشان در دنیا و آخرت مختلف گشت.
اما در آخرت، بشرهاى صالح به زودى با شکر خدا از ایشان مواجه گشته و به هیچ ناملایمى بر نمىخورند و مدام در نعمت و کرامتند. و اما غیر صالحان، در عذاب و عقابند.این وضع آنان در آخرت، و اما در دنیا که خداى عز و جل صالحان از ایشان را وعده داده که زمین را به ارث به ایشان دهد، و خانه عاقبت را هم خاص ایشان کند.
و طالحان و بدکاران را وعده داده که به هلاکت رساند و نابود سازد، و سعیشان را بىنتیجه گذارد.
مراد از" امت"
آیه " إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ" کلمه" امة" به معناى جماعتى است که مقصد واحدى آنها را جمع کرده باشد. خطاب در آیه شریفه به طورى که سیاق به آن گواهى مىدهد خطابى است عمومى، که تمامى افراد مکلف بشر را در بر مىگیرد. و مراد از امت در اینجا نوع انسان است، که معلوم است نوع براى خود وحدتى دارد، و همه انسانها در آن نوع واحدند، و اگر اسم اشاره" هذه" را مؤنث آورده به مناسبت تانیث خبر" ان" است که همان کلمه" امت" مىباشد. و معناى آیه این است که: این نوع انسانى، امت شما بشر است، و این هم واحد است، (همه در انسانیت یکى هستند)، پس امت واحدهاى هستید و من- اللَّه واحد تعالى- پروردگار شما هستم، زیرا مالک و مدبر شمایم، پس تنها مرا بپرستید، و نه دیگران را. و در جمله" أُمَّةً واحِدَةً" اشاره به دلیل خطاب" فاعبدون" نموده، براى اینکه نوع انسانى وقتى نوعى واحد، و امتى واحده و داراى هدف و مقصدى واحد باشد و آن هدف هم عبارت باشد از سعادت حیات انسانى، دیگر ممکن نیست غیر ربى واحد ارباب دیگرى داشته باشد، چون ربوبیت و الوهیت منصب تشریفى و قراردادى نیست، تا انسان به اختیار خود هر که را و هر چه را خواست براى خود رب قرار دهد، بلکه ربوبیت و الوهیت به معناى مبدئیت تکوین و تدبیر است، و چون همه انسانها از اولین و آخرینشان یک نوع و یک موجودند، و نظامى هم که به منظور تدبیر امورش در او جریان دارد نظامى است واحد و متصل و مربوط که بعضى اجزاء را به بعضى دیگر متصل مىسازد، قهرا این نوع واحد و نظام واحد را جز مالک و مدبرى واحد به وجود نیاورده است، و دیگر معنا ندارد که انسانها در امر ربوبیت با هم اختلاف کنند، و هر یک براى خود ربى اتخاذ کند غیر رب آن دیگرى، و یا در عبادت راهى برود غیر آن راهى که دیگرى سلوک مىکند. پس انسان نوع واحد است و لازم است ربى واحد اتخاذ کند، و او ربى باشد که حقیقت ربوبیت را واجد باشد، و او خداى عز اسمه است.
در مجمع البیان آمده است که[1] : مراد از امت، دین است، و اشاره به کلمه" هذه" به دین اسلام است که دین همه انبیا بوده. و مراد از اینکه فرمود" امت واحدهاى است" این است که اجتماع انبیا و بلکه اجماعشان بر آن است. و معناى آیه این است که: ملت اسلام ملت شما است، که واجب است حدود آن را حفظ کنید، و ملتى است که همه انبیا (ع) برآن اتفاق دارند. لیکن این معناى بعیدى است، زیرا استعمال امت در دین به فرضى که جایز باشد، به نحو مجاز جایز است که بدون قرینه نمىشود مرتکب آن شد. علاوه بر این، با اینکه معناى حقیقى کلمه معناى روبراهى است، و سایر کلمات قرآنى از قبیل" وَ ما کانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا" ، آن را تایید مىکند- چون به طورى که مىبینید این آیه اجمال آیه فوق و آیه بعدىاش را متضمن است- دیگر نه اجبارى داریم و نه احتیاجى به اینکه مرتکب مجاز شویم، از این هم که بگذریم تعبیر در جمله" وَ أَنَا رَبُّکُمْ" به" رب" و نه به" اله" بدون وجه مىماند، زیرا اگر امت به معناى دین بود ممکن بود بفرماید:" و انا الهکم" به خلاف اینکه امت را به معناى جماعت بگیریم که در این صورت آوردن کلمه" رب" به خاطر نکتهاى خواهد بود و بنا بر آن معناى آیه این مىشود که: شما افراد بشر نوع واحدى هستید و من مالک و مدبر امور شمایم، پس مرا بپرستید تا مرا معبود خود گرفته باشید.در این آیه وجوه بسیارى دیگر آوردهاند که چون همگى از سیاق آیه دور بود، از نقلش خوددارى کردیم! اگر شما بخواهید بدانها وقوف یابید مىتوانید به کتب تفسیرى مفصل مراجعه کنید.
ب - تفسیر نمونه
از آنجا که در آیات گذشته نام گروهى از پیامبران الهى و همچنین مریم آن بانوى نمونه و بخشى از سرگذشت آنها آمده ، در آیات مورد بحث به عنوان یکجمعبندى و نتیجه گیرى کلى چنین مى گوید: این پیامبران بزرگى که به آنها اشاره شد همه یک امت واحد بودند (ان هذه امتکم امة واحدة ).
برنامه آنها یکى و هدف و مقصد آنها نیز یکى بوده است ، هر چند با اختلاف زمان و محیط، داراى ویژگیها و روشها و به اصطلاح تاکتیکهاى متفاوت بودند اما همه در نهایت امر در یک خط حرکت داشتند، همه آنها در خط توحید و مبارزه با شرک و دعوت مردم جهان به یگانگى و حق و عدالت ، گام برمیداشتند. این یگانگى و وحدت برنامه ها و هدف ، به خاطر آن بوده که همه از یک مبدء سرچشمه مى گرفته ، از اراده خداوند واحد یکتا، و لذا بلافاصله مى گوید: و من پروردگار همه شما هستم ، تنها مرا پرستش کنید (و انا ربکم فاعبدون ).
در واقع توحید عقیدتى و عملى انبیاء از توحید منبع وحى سرچشمه مى گیرد و این سخن شبیه گفتارى است که على ( علیه السلام ) در وصیتش به فرزندش امام مجتبى ( علیه السلام ) دارد: و اعلم یا بنى انه لو کان لربک شریک لاتتک رسله ، و لعرفت افعاله و صفاته : پسرم ! بدان اگر پروردگارت شریکى داشت رسولان او نیز به سوى تو مى آمدند، آثار ملک و قدرتش را میدیدى و افعال و صفاتش را مى شناختى . [2]
امت چنانکه راغب در کتاب مفردات مى گوید: به معنى هر گروه و جمعیتى است که جهت مشترکى آنها را به هم پیوند دهد: اشتراک در دین و آئین ، و یا زمان و عصر واحد، یا مکان معین ، خواه این وحدت ، اختیارى بوده باشد و یا بدون اختیار. بعضى از مفسران امت واحده را در اینجا به معنى دین واحد گرفته اند، ولى همانگونه که گفتیم این تفسیر با ریشه لغوى امت ، سازگار نیست . بعضى دیگر نیز گفته اند که منظور از امت در این آیه همه انسانها در تمام قرون و اعصارند، یعنى اى انسانها همه شما یک امتید، پروردگار شما یکىاست و مقصد نهائى همه شما یک مقصد است . این تفسیر هر چند مناسب تر از تفسیر گذشته میباشد ولى با توجه به پیوند این آیه با آیات قبل ، مناسب به نظر نمى رسد، مناسب تر از همه این است که این جمله اشاره به انبیاء و پیامبرانى بوده باشد که شرح حالشان در آیات گذشته آمده است . در آیه بعد اشاره به انحراف گروه عظیمى از مردم از این اصل واحد توحیدى کرده چنین مى گوید: آنها کار خود را در میان خود به تفرقه و تجزیه کشاندند (و تقطعوا امرهم بینهم ).
کارشان به جائى رسید که در برابر هم ایستادند، و هر گروه ، گروه دیگرى را لعن و نفرین میکرد و از او برائت و بیزارى مى جست ، به این نیز قناعت نکردند به روى همدیگر اسلحه کشیدند و خونهاى زیادى را ریختند، و این بود نتیجه انحراف از اصل اساسى توحید و آئین یگانه حق .جمله تقطعوا که از ماده قطع میباشد به معنى جدا کردن قطعه هائى از یک موضوع به هم پیوسته است ، و با توجه به اینکه از باب تفعل آمده که به معنى پذیرش مى آید مفهوم جمله این چنین شود: آنها در برابر عوامل تفرقه و نفاق تسلیم شدند، جدائى و بیگانگى از یکدیگر را پذیرا گشتند، به یکپارچگى فطرى و توحیدى خود پایان دادند و در نتیجه گرفتار آنهمه شکست و ناکامى و بدبختى شدند.
و در آخر آیه اضافه مى کند اما همه آنها سرانجام به سوى ما باز مى گردند (کل الینا راجعون ).
این اختلاف که جنبه عارضى دارد برچیده مى شود و باز در قیامت همگى به سوى وحدت میروند، در آیات مختلف قرآن ، روى این مساله زیاد تاکید
شده که یکى از ویژگیهاى رستاخیز برچیده شدن اختلافات و سوق به وحدت است : در آیه 48 سوره مائده میخوانیم الى الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون : ((بازگشت همه شما به سوى خدا است و شما را از آنچه در آن اختلاف داشتید آگاه مى سازد)).
این مضمون در آیات متعددى از قرآن مجید به چشم مى خورد. [3]
و به این ترتیب آفرینش انسانها از وحدت آغاز مى شود و به وحدت باز مى گردد.
در آخرین آیه مورد بحث ، نتیجه هماهنگى با امت واحده در طریق پرستش پروردگار، و یا انحراف از آن و پیمودن راه تفرقه را چنین بیان میفرماید: هر کس چیزى از اعمال صالح را انجام دهد در حالى که ایمان داشته باشد، تلاش و کوشش او مورد ناسپاسى قرار نخواهد گرفت (فمن یعمل من الصالحات و هو مؤ من فلا کفران لسعیه ).
و براى تاکید بیشتر اضافه مى کند: و ما اعمال صالح او را قطعا خواهیم نوشت (و انا له کاتبون ).
قابل توجه اینکه در این آیه همانند بسیارى دیگر از آیات قرآن ایمان و عمل صالح به عنوان دو رکن اساسى براى نجات انسانها ذکر شده ، ولى با اضافه کردن کلمه ((من )) که براى تبعیض است این مطلب را بر آن میافزاید که انجام تمام اعمال صالح نیز شرط نیست ، حتى اگر افراد با ایمان ، بخشى از اعمال صالح را انجام دهند باز اهل نجات و سعادتند.
و در هر حال این آیه همانند بسیارى دیگر از آیات قرآن ، شرط قبولى
اعمال صالح را ایمان مى شمرد.
ذکر جمله ((لا کفران لسعیه )) در مقام بیان پاداش این گونه افراد، تعبیرى است تواءم با نهایت لطف و محبت و بزرگوارى چرا که خداوند در اینجا در مقام تشکر و سپاسگزارى از بندگانش بر مى آید، و از سعى و تلاش آنها تشکر مى کند این تعبیر شبیه تعبیرى است که در آیه 19 سوره اسراء آمده است : و من اراد الاخرة و سعى لها سعیها و هو مؤ من فاولئک کان سعیهم مشکورا: ((کسى که سراى آخرت را بخواهد و تلاش و کوشش خود را در این راه به خرج دهد در حالى که ایمان داشته باشد از کوشش او تشکر مى شود)).
[1] . مجمع البیان، ج 7، ص 62 و تفسیر فخر رازى، ج 22، ص 219.
[2] . نهج البلاغه نامه 31.
[3] . آل عمران ، 55 و انعام ، 164 و نحل ،92 و حج ، 69 و ...
اِنَّ هذِهِ اُمَّتُکُم اُمَّـةً واحِدَةً وَ اَنَا رَبُّکُم فَاعبُدُونِ (الانبیاء : 92) این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم، مرا بپرستید.
وَ ما کانَ النّاسُ اِلآّ اُمَّـةً واحِدَةً فَاختَلَفُوا ... (یونس: 19) مردم جز یک امّت نبودند . میانشان اختلاف افتاد
وَ کَذ"لِکَ جَعَلناکُم اُمَّـةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدآءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیکُم شَهیداً ... (البقره: 143) چنین است که شما را بهترین امّتها گردانیدیم تا بر مردمان گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد
وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لاتَفَرَّقُوا ... (آل عمران: 103) و همگان دست در ریسمان خدا زنید و پراکنده مشوید
انسانها مجموعه ای همگرا و همگون و متشکّل و چون کاروانی منسجم و در حال حرکت به سوی هدف واحد هستند. قرآن انسانها را به یک سازماندهی فراگیر دعوت می کند و این حالت را کیفیت نخستین جامعـة بشری و شکل مطلوب و معقول آینده بشر می داند.
الف: امّت نه اجتماع در آیه های قرآنی از واژه های اجتماع، جامعه، مجتمع برای بیان اجتماع اسلامی خبری نیست. این واژه ها همه از ”جمع“ و بیانگر گردآمدن و دور یکدیگر قرار گرفتن است. (جامعه در عربی معاصر به معنای دانشگاه است) به جای این واژگانها از واژه امّت استفاده شده است که معنای غنی و سرشاری دارد. امّ به معنای مادر، اصل، ریشه، مبدأ، محل بازگشت، مقصد، رئیس، ستون، وسط، مرکز، چیزی که اشیاء دیگر با آن درارتباطند، و نیز فعل به معنای قصد کردن، آهنگ و عزیمت کردن است.
ب: تبلیغ عملی یکی از راههای گسترش اسلام، ساختن یک جامعه متکامل و مطلوب است. به گونه ای که سایر انسانها با مشاهده جامعه مسلمانان شیفته شوند و آنرا الگو و مدل خود قرار دهند. تبلیغ عملی، بهترین نوع تبلیغ است و از کلام و گفتار تاثیر بیشتری دارد.
امام صادق(ع): کونوا دُعاْْْْ ه اِلَی اللهِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم با غیر از زبانتان دعوت کننده دیگران به سوی خداوند باشید. (اصول کافی، ج 2، صص 77 و 78)
” دو صد گفته چون نیم کردار نیست“
از اینرو خداوند از مسلمانان می خواهد تا با الگو گرفتن از رسولخدا(ص) امّت وسط یعنی امت الگو، امّت مدل یا امت نمونه بسازند.
ج : فضیلت عدالت در بحثهای مربوط به فردسازی و تربیت اشخاص، دانشمندان به ریزه کاریها و جزئیات زیادی در کتابهای عرفانی، اخلاقی و تربیتی اشاره کرده اند. محور این بحثها رساندن انسان به اوج خلیفـةاللهی یا انسان کامل است. از تئوریهایی که در اخلاق مطرح است ”تئوری حدّ وسط“ است که مربوط به پیش از اسلام و ارسطویی است لکن علمای علم اخلاق اسلامی هم این نظریه را بیشتر نزدیک به احکام اسلامی یافته و در کتابهای خود به آن اشاره کرده اند. براساس این تئوری خلق و خوها و ویژگی های انسانی دارای طیف وسیعی است که انسان قدرت مانور و نوسان از یک حد تفریطی (کندروی) تا افراطی (تندروی) دارد. مثلاً یکی به بزدلی و ترسویی گرفتار است. دیگری متهوّر و بی باک است. حال آنکه هیچیک از این دو مطلوب نیست. حدّ وسط ترس و تهور، در شجاعت است که حدّ اعتدال و میانه روی است. یکی خسیس است و نم پس نمی دهد، دیگری آنقدر دست و دلباز است و بخشش می کند که به زودی خودش نیازمند خواهد شد. هیچکدام مطلوب نیست. حدّ وسط یعنی انسانی که اسیر مال دنیا نباشد اما در عین حال بخشش او هم در حد اعتدال باشد، مطلوب است. این نقاط وسط یا حدّ اعتدال را اگر به هم وصل کنیم به همان صراط مستقیم یا راه بر پا دارنده و قوام بخش می رسیم. تعبیر پل صراط هم که از مو باریکتر و از لبه شمشیر تیزتر است ، ناظر بر چنین مسیری می تواند باشد که اگر ذره ای از این حدّ اعتدال به چپ یا راست منحرف شویم یعنی دچار تفریط و افراط شویم، عملاَ از اعتدال یا صفت عدالت فاصله گرفته ایم.
. . .
.تکبّر .تواضع .ذلت
.تهور .شجاعت .ترس
افراط (حداعتدال ) تفریط
حد وسط
از محورهای دیگری که در معرّفی انسان کامل مطرح می شود صفات متضاد است. امیرالمـؤمنین علی(ع) چهره ای جنگاور و دلیر و بدون کوچکترین رحم و دلسوزی نسبت به دشمن، در اوج سختی و تندی دشمنان خدا را قلع و قمع و از سر راه برمی دارد امّا همین انسان هنگامی که وضع خانواده شهید و رزمنده ای را در تنگنا و گرفتاری می بیند، آرد و امکانات دیگر بر دوش می گیرد و در کنار آنها اشک می ریزد که بیانگر چهرة احساسی، عاطفی، لطیف و رقیق آن حضرت است.
آدمهای جامعه معمولاً یکی از این دو چهره را دائماً دارند. امّا انسان کامل هر دو چهره را که به ظاهر متضاد و متناقض و قابل جمع شدن نیست، دارد. در برابر دشمن و خشونت او باید آنچنان و در برابر جامعه خودی، مسلمین و مـؤمنین باید اینچنین بود. هر دو چهره و ویژگی ضرورت دارد.
باید شادی و غم، آسایش و سختی و در یک کلام دنیا و آخرت را با هم جمع کرد و داشت.
د : امت، تجلی، اسماء الهی جامعـة اسلامی نمونه چگونه است؟ آنچه تاکنون گفته شد ویژگیهای فردی بود. اگر انسانها قرار است به جانشینی خدا در زمین برسند و توحید عملی هم یعنی پیاده سازی و اجرای اسماء و صفات الهی در روی زمین، پس ویژگیهای جامعه اسلامی رفتن به حدّ اعتدال و داشتن صفات متضاد است. اسماء و صفات الهی نیز چنین است. خداوند رحمن و رحیم و رئوف و از طرف دیگر انتقام گیرنده و کوبنده باطل و افکننده دشمنان خدا به دوزخ است. اگر خداوند قدرت مطلق است، امت اسلامی باید در اوج اقتدار باشد. اگر خداوند علم مطلق است، امت اسلامی باید در عرصه های علمی و تکنولژیکی سرآمد جامعه های دیگر باشد. اگر خداوند عدل مطلق است، در رفتار عمومی مردم و نیز حکومت باید عدالت موج بزند. همینطور دیگر اسماء و صفات الهی و تجلّی بخشی آنها در جامعه مسلمین.
هـ : پیدایش امت با امام در بررسی ریشه واژه امّت گفته شد که از ام گرفته شده است. امام هم از امّ گرفته شده است. ”امت“ و ”امام“ از یکدیگر جداشدنی نیستند. آن امّت یگانه و نمونه، خود به خود و با رهبری و مدیریت هر کسی، پدید نخواهد آمد . انسان کامل و خلیفـة الله یا رهبری امام گونه لازم است.
در عصر غیبت امامان معصوم(ع)، انسانهای امام گونه ای که موفق به ایجاد تحوّلات اساسی در جامعه بشری شده اند، زیاد و بیشمار نیستند. قرنها گذشته است تا چهره ای درخشیده است.
در روزگار ما، افراد زیادی در حوزه های علمیّه به تحصیل و تدریس مشغول بوده اند امّا یکی از آنها حضرت امام خمینی(س) شده است. علاوه بر ویژگیها و توانائیهای فردی نگاه جامع و چند بعدی امام، شگفتی ساز است. امام غیر از دروس متداول حوزه های علمیه چون ادبیات عرب، فقه، اصول، کلام و تفسیر، فلسفه را به عنوان درسی که برگرفته از اسلام و مبانی قرآن است به صورت جدّی دوباره در حوزه علمیه قم مطرح می کند. عرفان اسلامی که برخی به شدت مخالف آن بوده اند و آن را پدیده ای غیر اسلامی می پنداشتند، از نگاه امام برگرفته از قرآن و عترت است. امام خود مدرّس درس عرفان و صاحب تالیفاتی در این زمینه است. امام هدایت کننده و رهبر بزرگترین انقلاب سیاسی در قرن بیستم، مـؤسس یک نظام حکومتی و فرمانده کلّ قوا در جنگی 8 ساله و فرسایشی و در عین حال زاهد و پارسایی که هیچگاه نماز شب، نوافل و مستحبّات را رها نکرده است و ضمناً شاعری با احساسات و عواطف لطیف عرفانی است. جمع این خصوصیات که برخی به ظاهر متضاد هم می نمایاند، مهم است.