ولایت تکوینی
برخی چنین تلقی می کنند که مقام ولایت تکوینی ( که جزء باورها و اعتقادات قطعی شیعه است) موضوعی در حد" غلو " بوده و مقام فوق بشری و نیمه خدایی برای بشر قائل شدن است, و با اصل اوّلی اسلام یعنی " توحید" تناقض دارد. ( پاسخ از کتاب شش مقاله- ولاء ها و لایتها- استاد مطهری)
ولایت تکوینی؛ولاء تصرف
ولاء تصرف یا ولاء معنوی بالاترین مراحل ولایت است و نوعی اقتدار و تسلط فوق العاده است.این نوع ولایت مربوط به استعدادهای نهفته ی انسان و در واقع کمال بالقوه ی انسانی است که قابلیت به فعلیت رسیدن را دارد و از طرفی مربوط است به رابطه ی انسان با خداوند متعال.مقصود از ولایت تکوینی این است که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیت به مقام قرب الهی می رسد و به معنویتی می رسد که "قافله سالار معنویات و مسلط بر ضمائر و شاهد بر اعمال "و "حجت زمان" می شود.زمین هرگز از وجود چنین ولیی خالی نخواهد شد.صاحب این نوع ولایت احاطه بر عالم انسانی دارد و ارواح و ضمائر دیگران را تحت تسلط می گیرد و شهید بر اعمال دیگران است.
مقام ولایت تکوینی حقیقتی غیر از نبوت و امامت و خلافت است.از دیدگاه شیعه , در هر زمان « انسان کامل» که نفوذ غیبی بر جهان و انسان دارد,و ناظر بر ارواح و نفوس و قلوب است همواره وجود دارد و به این اعتبار نام او « حجت» است.
اما ولی بودن هرگز به معنی یار و یاور خداوند بودن و یا حتی ابزار خداوند بودن نیست و نسبت مخلوق به خالق جز مخلوقیت و مربوبیت نیست. آنچه ملائکه انجام می دهند یا آنچه در شان حجت خدا است بعنوان ولایت تکوینی و تصرف در قلوب , منافات و تضادی با دید توحیدی شیعه ندارد.خداوند در عین اینکه فرموده: الله یتوفی الانفس حین موتها (زمر 42) باز فرموده : قل یتوفکم ملک الموت الذی وکِّلَ بکم(سجده11) و در عین اینکه خداوند خود را "حفیظ" بر همه چیز معرفی می کند( هود57), می فرماید: و یرسل علیکم حفظة حتی اذا جاء احدکم الموت توفته رسلنا. همانطور که ملائکه در نظام هستی مامور بر نزول باران, نگه داشتن و استواری کوهها, رساندن رزق و بلکه غم و شادی به بندگان, ... هستند؛ ولیّ خدا نیز که از نظر سعه ی وجودی بالاتر از ملائکه است, واسطه ی فیض الهی می باشد .چنین انسانی , مبدأ میل و اراده اش هوسها و میلهای خودسر نبوده بلکه, انبعاث اراده اش با تحریکی درونی و اشاره ای غیبی است.مسئله ی "ولایت تکوینی " موضوعی است که در حوزه ی تقرب به خداوند مطرح است همه ی موجودات , و بخصوص انسان به حکم انا لله و انا الیه راجعون بسوی خداوند بازگشت دارند و انسان به حکم مرتبه ی وجودی خود این بازگشت را باید با طاعت و عمل اختیاری و انجام وظیفه انجام دهد که با پیمودن طریق طاعت پروردگار واقعا مراتب قرب و درجات قرب پروردگار را طی می کند ؛ یعنی از مرحله ی حیوانی تا مرحله ی فوق ملک را می تواند عبور کند.
بی شک شرک یا توحیدی بودن یک موضوع چیزی نیست که میل و اراده ی ما آن را تعیین کند , که هر چه را خواستیم شرک و هر چه را خواستیم توحیدی بدانیم.بلکه توحیدی بودن و یا شرک بودن یک موضوع معیارهای بسیار دقیق قرآنی و برهانی دارد.
مسئله ی ولایت تکوینی یکی از مسائل مربوط به « انسان» و « استعدادهای انسانی» است و قرآن کریم به موضوع انسان و استعدادهای انسانی او اهمیت فراوان می دهد.
مقصودمان از تقرب 1. این که خدمتگزار در اثر خدمتش در روحیه ی مخدوم خود تاثیر گذاشته و او را از خود راضی یا راضی تر نموده و در نتیجه از این پس مخدوم بیش از گذشته به او عنایت خواهد کرد. این نوع از قرب و نزدیک شدن برای انسان در رابطه با امام خود معنادار است. 2. اما در مورد قرب انسان به پروردگار باید دقت نمود؛خداوند متعال دچار تغییر حالت نمی شود بلکه قرب بنده به حق سبب خشنودی پروردگار است و مقصود , آثار رحمت و عنایت حق است که به بنده می رسد.در تکمیل بحث ذکر حدیثی از امام باقر علیه السلام جای تامل و بهره برداری دارد: ابوخالد کابلی روایت کرد که از امام درباره ی این آیه سوال کردم: فامنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا.(تغابن 8 ) امام ضمن توضیح این آیه فرمود: والله یا اباخالد لَنورُ الامام فی قلوب المومنین اَنوَرُ من الشَّمسِ المُضیءةِ بِالنهار.(اصول کافی- باب الائمه نور الله) بخدا سوگند- ای اباخالد- که نور امام در دل مردم با ایمان که تحت نفوذ و سیطره ی معنوی او هستند , از نور خورشید در روز روشن تر است.