[ و فرمود : ] دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند ، هنگامى که مردم برون آن را دیدند ، و به فرداى آن پرداختند آنگاه که مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند ، پس آنچه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند ، میراندند ، و آن را که دانستند به زودى رهاشان خواهد کرد راندند و بهره‏گیرى فراوان دیگران را از جهان خوار شمردند ، و دست یافتنشان را بر نعمت دنیا ، از دست دادن آن خواندند . دشمن آنند که مردم با آن آشتى کرده‏اند . و با آنچه مردم با آن دشمنند در آشتى به سر برده‏اند . کتاب خدا به آنان دانسته شد و آنان به کتاب خدا دانایند . کتاب به آنان برپاست و آنان به کتاب برپایند . بیش از آنچه بدان امید بسته‏اند ، در دیده نمى‏آرند . و جز از آنچه از آن مى‏ترسند از چیزى بیم ندارند . [نهج البلاغه]
پایگاه اطلاع رسانی مباشر
تفاخر نعمت
پنج شنبه 90 آبان 26 , ساعت 4:52 عصر  

س: آیا نعمتی که سبب کبریایی وتفاخر گردد انسان باید حریص آن باشد ؟ مصداق : مدرک تحصیلی بالا

ج: در پاسخ به نکاتی توجه کنید :
1-از یک طرف روشن است که انسان مومن ازهر چیزی که عامل کبر و تفاخر باشد باید دروی گزیند زیرا موجب آسیب معنوی و خسران اخروی می گردد .
2- از طرفی کسب علم ودانش و ارتقای علمی و نیل به مدارج بالای علم و دانش و تخصص از نظر قران و روایات مطلوب و مورد ترغیب و تاکید فراوان است .
3- بنا بر این نمی توان گفت تنها به این دلیل که چیزی مانند ارتقای مدرج علمی موجب فخر و تکبر می گردد آن را رها کرد و یا از ان صرف نظر نمود زیرا این کار موجب رکود علمی و درجا زدن و محرومیت خود و جامعه از برکات علم و دانش می گردد .
4- در نتیجه راه معقول و منطقی و عملی ان است که انسان با بیماری فخر و کبر و عجب مبارزه کند و عوامل و علل ان را بشناسد تا پیشرفت علمی و اجتماعی و معنوی او عامل فخر و مباهات و کبر و عجب نکردد .
5- در مورد تفاخر به توضیح ذیل توجه کنید :
معنای لغوی تفاخر
تفاخر به معنای «خود ستایی» است. این خود ستایی می تواند از یک سرچشمه درست یا نادرست نشأت بگیرد. یعنی یک شخص به درستی دارد از خود تعریف می کند یا اینکه به دروغ خوبی هایی را به خود نسبت می دهد. تقریبا می توان گفت در هر دو صورت تفاخر و خود ستایی مضمون است. شیخ اجل سعدی می گوید:
به اندازه بود باید نمود
خجالت نبرد آنکه ننمود و بود
تفاخر در اعراب جاهلی
یکی از سنت‌های حاکم بر اعراب پیش از اسلام تفاخر بوده است. آنها در گفتگوهای سیاسی و اجتماعی خود، در هنگام رقابت با حریف، از افتخارات خود نام می‌بردند و خود این عمل که یک جنگ تبلیغی روانی بود، با پیروزی یک طرف به پایان می‌رسید و داور این سخنان نیز غالباً با افکار عمومی بود.
تفاخر در اسلام
اسلام با این سنت به طور مشروط برخورد کرد؛ یعنی نه آن را به طور کلی نهی کرد و نه بر آن مطلقا مهر تایید زد بلکه گفت اگر این تفاخر برای خداست و بیرون کردن رقیب غیرخدایی از صحنه، در این صورت نوعی جهاد مقدّس تلقی می‌شود. اسلام افتخار به ارزش ها را اجازه داده است، نه تفاخر به امور واهی و بی اساس.

امام سجاد علیه السلام در مسجد اموی برای درهم شکستن تبلیغات مسموم امویان و نقشه‌های شوم یزید در آغاز خطبه خود در یک مفاخره صحیح الهی فرمود:«رسول خدا و علی مرتضی و جعفر طیار و حمزه سیدالشهدا و حسنین همگی از خاندان ما هستند. مهدی، کشنده دجال، نیز از ماست.
تفاخر در میان مردم
برخى از مردم به خاطر مباهات و فخر فروشى مبتلا به غیبت مى‏شوند، یعنى براى اینکه اظهار وجود کنند و فضل و کمال خود را به رخ بکشند دیگران را کوچک مى‏شمارند و از آنان بدگویى مى‏کنند و با گفتن جملاتى از این قبیل که فلان کس چیزى نمى‏داند و چنین و چنان است با این هدف و انگیزه که خود را از او بهتر معرفى کند، به گفتن عیوب وى مى‏پردازد، ولى از این نکته غفلت دارد که این گونه برخورد علاوه بر اینکه نظر مردم را جلب نمى‏کند ممکن است عقیده آنها را نیز نسبت به او سست کند. این بیمارى (خودستایى و فخر فروشى) عامل بسیارى از گناهان کبیره مى‏تواند باشد که یکى از آنها غیبت است. از این رو قرآن کریم و ائمه معصومین -علیهم السلام- به شدت با آن برخورد کرده و آن را مورد نکوهش قرار داده‏اند که به طور اختصار به چند مورد اشاره مى‏کنیم:
خودستایى از نظر قرآن
قرآن کریم دستور مى‏دهد هیچگاه انسان نباید خود را تزکیه و از دیگران بدگویى کند، زیرا هیچ کس از درون دیگران با خبر نیست، آنجا که مى‏فرماید:
... فَلا تُزکُّوا أنْفُسَکُمْ هُوَ أعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‏ (سوره‌ نجم، آیه‌32) خودستایى نکنید چرا که او پرهیزکاران را بهتر مى‏شناسد.
و در جاى دیگر مى‏فرماید:
ألَمْ تَرَ إلَى الَّذینَ یُزَکُّونَ أنْفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ یُزَکّى مَنْ یَشاءُ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلا (سوره‌ نساء، آیه‌42) آیا ندیدى آنهایى را که خودستایى مى‏کنند؟ (این خودستاییها ارزش ندارد) بلکه خدا هر کس را که بخواهد مى‏ستاید و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد.

پس انسان باید از خودستایى و تزکیه نفس بپرهیزد و هیچگاه خود را از عیوب و نقایص پاک و منزّه نشمارد، که این، کار شیطان و شیوه متکبّران و نابخردان است.
خودستایى در روایات
در احادیث اسلامى نیز خودستایى به طور جدّى مذمّت شده است که به چند مورد اشاره مى‏کنیم.
حضرت على - علیه السّلام- متّقین را این گونه توصیف مى‏کند:
لا یرضون من أعمالهم القلیل و لا یستکثرون الکثیر، فهم لأنفسهم متّهمون، و من أعمالهم مشفقون، إذا زکّى أحد منهم خاف ممّا یقال له فیقول أنا أعلم بنفسى من غیرى، و ربّی أعلم بی منّی بنفسى. اللّهمّ لا تؤاخذنی بما یقولون و اجعلنى أفضل ممّا یظنّون و اغفر لی ما لا یعلمون ... .
(پرهیزکاران‏) از اعمال خویش به اندک خشنود نیستند و اعمال فراوان خود را زیاد نمى‏بینند. آنان خویشتن را متّهم مى‏سازند و از کردار خود بیمناکند (که مبادا مورد قبول خداوند نباشد). هرگاه یکى از آنها ستوده شود، از آنچه در باره‏اش گفته شده در هراس مى‏افتد و مى‏گوید: من از دیگران نسبت به خود داناترم و پروردگارم به اعمالم از من آگاه‏تر است. پروردگارا مرا بهتر از آنچه آنها گمان مى‏کنند قرار ده و گناهانى را که نمى‏دانند بیامرز...
و در ضمن نامه‏اى که به معاویه بن أبی سفیان نوشت مى‏فرماید:
و لولا ما نهى اللّه عنه من تزکیه المرء نفسه لذکر ذاکر فضائل جمّه تعرفها قلوب المؤمنین و لا تمجّها اذان السّامعین... .
... اگر نه این بود که خداوند نهى کرده است که انسان خویشتن را بستاید، فضایل فراوانى را (درباره خود) بر مى‏شمردم که قلوب مؤمنان با آن سابقه آشنایى دارد و گوش شنوندگان آن را بیگانه نمى‏شمارد...
و در جاى دیگر فرمود:
أقبح الصّدق ثناء الرّجل على نفسه. زشت‏ترین سخن درست مدح و ثناى انسان نسبت به خویشتن است.
به هر حال، انسان نباید خود را از دیگران برتر بداند بلکه وظیفه دارد دیگران را از خود بهتر بداند .
آن گونه که حضرت على بن موسى الرضا - علیه السّلام- در ضمن حدیثى فرمود:
العاشره و ما العاشره قیل له ما هی قال علیه السّلام لا یرى أحدا إلا قال: هو خیر منّى و أتقى، إنّما النّاس رجلان: رجل خیر منه و أتقى و رجل شرّ منه و أدنى، فإذا لقى الّذى شرّ منه و أدنى قال لعلّ خیر هذا باطن و هو خیر له و خیرى ظاهر و هو شرّ لی و إذا راى الّذى هو خیر منه و أتقى تواضع له لیلحق به فإذا فعل ذلک فقد علا مجده و طاب خیره و حسن ذکره و ساد أهل زمانه.... (عقل هیچ مسلمانى کامل نمى‏شود مگر اینکه ده خصلت در او باشد) سپس فرمود: آیا مى‏دانید دهمین (خصلت‏) کدام است؟ گفته شد: چیست؟ فرمود: هیچ کس را ننگرد مگر اینکه بگوید او از من پرهیزکارتر است. همانا مردم (دو دسته‏اند): گروهى که از او بهتر و پرهیزکارتر، و گروهى که از او بدتر و زبون‏ترند.
پس، هرگاه کسى را ببیند که از او پست‏تر است بگوید شاید درونش بهتر باشد و آن بهتر بودن باطن براى او بهتر است و خوبى من ظاهر است و شاید این ظاهر خوب در واقع به ضرر من باشد، و هرگاه کسى را ببیند که بهتر و با تقواتر از او باشد در برابرش فروتنى کند تا به او برسد، و هنگامى که این گونه رفتار کند عزّت و احترامش بالا مى‏رود و نامش به نیکى برده مى‏شود.
خلاصه هرگز نباید انسان به بهانه تزکیه خویش (که خود این تزکیه نیز از نظر اسلام نکوهیده است) از دیگران بدگویى کند و ناگفته پیدا است کسانى که از طریق مباهات، دیگران را تحقیر مى‏کنند باید بدانند که ممکن است در اثر غیبت آنان عدّه‏اى به شخص غیبت شونده بد بین شوند. لکن غیبت کننده علاوه بر اینکه براى جلب رضایت مردم ارزش و فضیلت خود را نزد خدا از دست مى‏دهد در روز قیامت نیز مردم نمى‏توانند او را از غضب الهى نجات دهند.
منابع: بحار الانوار، ج 45، ص 137.


نوشته شده توسط موسی مباشری | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

پایگاه اطلاع رسانی مباشر

موسی مباشری
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 1 بازدید
بازدید دیروز: 8 بازدید
بازدید کل: 152702 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

حج وزیارت [30]
دعا [49]
زندگی نامه چهارده معصوم(ع) [36]
[آرشیو(3)]
نوشته های پیشین

حدود اطاعت از والدین
بایگانی مناسبت ها
آیا ولی فقیه از ولایت تکوینی برخوردار است؟
آیا مقام امامت از نبوت بیشتر است؟
نماز یک انقلاب بزرگ
اعمال شب لیل الرغائب
رمضان ولیله القدر
شعبان ومناسبتها
مقالات دینی
مقالات ویادداشت ها
عمومی
نامه 31نهج البلاغه
تفاخر نعمت
مقام حضرت عباس علیه السلام
مشورت با زنان وشبهاتی در این مورد ( 24/9/90 )
کشتی نجات
مسابقات
شبهات
عید نوروز
عکس
امربه معروف ونهی از منکر
نقد یک نقد
آسیب شناسی نحوه اجرای نماز جماعت در مدارس
عرفه وعید قربان
اعتکاف
زندگینامه حضرت معصومه (س)
درسی در محضر استاد
احادیث
لوگوی وبلاگ من

پایگاه اطلاع رسانی مباشر
لینک دوستان من

نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کتاب مکارم الاخلاق
خطبه غدیر- بخش اول : حمد و ثنای الهی
خطبه غدیر-بخش دوم : فرمان الهی برای مطلبی مهم
خطبه غدیر- بخش سوم : اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام علیهم
خطبه غدیر-بخش چهارم : بلند کردن امیرالمومنین علیه السلام بدست رس
خطبه غدیر-بخش پنجم : تاکید بر توجه امت به مسئله امامت
خطبه غدیر- بخش ششم : اشاره به کارشکنی های منافقین
خطبه غدیر- بخش هفتم : پیروان اهل بیت علیهم السلام و دشمنان ایشان
خطبه غدیر- بخش هشتم : حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف
خطبه غدیر -بخش نهم : مطرح کردن بیعت
خطبه غدیر - بخش دهم : حلال و حرام ، واجبات و محرمات
خطبه غدیر-بخش یازدهم : بیعت گرفتن رسمی
ضرورت امامت و ولایت پس از ختم نبوت
امت واحده درقرآن
امّت واحد
[همه عناوین(81)][عناوین آرشیوشده]