مشورت با زنان وشبهاتی در این مورد
سوال : مقدمه1- معاشرالناس ان النساء نواقص العقول. که به نظر میرسد از بعد تجربه اجتماعی وعقل معاش است.2- ایاک ومشاوره النساء بپرهیز از مشاوره با زنان وعلت را فرمود: چون حزم ودور اندیشی ندارند.
3- درقانون مدنی وقضا اسلامی هیچ حقی برای مادر در مورد فرزند قائل نیست مگر تا 2 و7 سالگی. با این وصف مدیریت در خانواده ای که زن رییس خانه است به جهت طلاق یا فوت مرد، چگونه تدبیر شده است؟
4- طفل تا 7سال پادشاه وتا 7سال بعدی عبد و7سال بعدی وزیر است وباید مورد مشاوره باشد وجوب اطاعت از بعد احترام است یا واجب شرعی؟ 7سال بعدی را روایت معصوم چرا بیان نفرموده است؟
5-اگر وجوب اطاعت والده را بپذیریم با توجه به تفسیر آیه فلاتطعهما ، در این صورت سخن امیر المومنین (ع) در مقدمه 1 و2 چه می شود؟
6- از بین تمام آیات مربوط به والدین ، همه سخن از احسان وبر نموده اند بغیر از آیه فلا تطعهما . آیا صحیح است که اطاعت مصداق وزیر مجموعه احسان است؟
جواب:
مفهوم نواقص العقول در کلام علوی
عبارت نواقص العقول در فرازی از خطبه 77 نهج البلاغه است. این خطبه بعد از جنگ جمل و در واکنش به فجائعی که به وسیله عایشه رقم خورد انشا شد.جنگ جمل فاجعه ای بود که به رهبری عایشه به راه افتاد و هزاران نفر از مسلمانان در آن کشته شدند. طبری تعداد کشتگان این جنگ را حداقل 10 هزار نفر کشته در اطراف شتری که به عنوان نشان و علامت جبهه عایشه بود ذکر نموده است. خطابات موجود در این خطبه در حقیقت موشکافی یکی از زمینه های روانی ، شخصی و شخصیتی فاجعه جمل و تعریضی به رفتار عایشه می باشد.
بی شک عبارت فوق به هیچ وجه در مقام تحقیر زنان به طور مطلق نیست بلکه صرفا تبیین تفاوت تکوینی و تشریعی در مورد توانایی های زن و مرد و لزوم تطبیق وظایف و مسئولیت ها با توانایی هاست .ضمن انکه هشداری است برای انسان ها که عدول از این توانایی ها و وظایف فردی زمینه ساز فجایعی مانند انچه در جمل گذشت می گردد.
با این مقدمه به سراغ تبیین معنا و منظور عبارت نواقص العقول در مورد زنان می رویم.
1. از دیدگاه اسلام زن و مرد هر دو در گوهر شریف انسانیت همتا و داراى مراتب کمالى واحدى هستند. در عین حال نظام زیباى آفرینش هر یک از این دو را با ابزارهاى ویژهاى مجهز ساخته و به تناسب آن رسالت و مسئولیت خاصى نیز بر دوش هر کدام نهاده است. تجهیز هر یک از دو صنف فوق به گونهاى است که از ترکیبشان شرایط و بستر مطبوع و دلپذیرى براى ایجاد خانواده و کانونى فعال و پر مهر و صفا پدید مىآید. هر یک در کنار دیگرى مىتواند آرامش، سکون و شرایط استکمال را بیابد. همچنین زمینه مناسبى براى رشد و تربیت سالم فرزندان به وجود مىآید. در این تقسیم طبیعى آنچه معمولاً در مرد ظهور و بروز بیشترى دارد، قدرت و توانایى بیشتر براى انجام کارهاى سخت و طاقت فرسا و تعقل، دوراندیشى و نیز زیرکى و حسابگرى در امورى است که به تعقل، تیزبینى و کیاست نیازمند است و آنچه در زن نمود و پیدایى بیشتر دارد؛ لطافت، زیبایى، مهر، عاطفه، شور و احساس قلبى است. این نکته اولاً به معناى بىخردى زن یا بىعاطفگى مرد نیست و ثانیاً به معناى آن نیست که هر زنى کماندیشتر از هر مردى و هر مردى کم عاطفهتر از هر زنى است؛ بلکه مىتوان گفت که به طور متوسط وجه غالب کنشهاى مرد، رفتارهاى حسابگرانه، و وجه غالب کنشهاى زن کردارهاى مهر انگیز و عاطفى است. ثانیاً: این دو گونه حرکت هر یک در جاى خود بسیار ضرورى است و این تقسیم تکوینى به هیچ روى نشانگر برترى مرد بر زن و فرومایگى زن و برترى ارزشى مرد بر زن نیست؛ بلکه هر یک جلوهاى خاص از اسماى حسناى الهى است. به قول سعدى: جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزش به جاى خویش نیکوست ثالثاً : عقل بر دو قسم است:
قسم اول- عقلى که معیار کمال و قرب الهى است: «العقل ماعبد به الرحمان واکتسب به الجنان» این عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و امیال نفسانى است. در چنین عقلى مرد بر زن فزونى ندارد.
قسم دوم- عقل حسابگر، ابزارى و اینسترومنتال (Instrumental Reason )که کاربرد آن بیشتر در تنظیم معاش و سیاسات است. در این زمینه هر چند به طور معمول مرد از زن پیشى مىگیرد؛ ولى این معیار کمال نیست و چنان که گفته شد نوعى تقسیم کار طبیعى و تکوینى است و در مقابل آن زن نیز از مهر و عاطفه افزونترى برخوردار است. از توضیح یاد شده روشن مىشود که تعبیر امیرمؤمنانعلیه السلام تحقیر کننده زن و برترى ارزشى مرد بر زن نیست؛ بلکه هشدار به کسانى است که در هر مسألهاى انتظار حرکتى مردگونه از زنان دارند. سخن آن حضرت در واقع تفطّن دادن به این نکته است که زن موجودى سراپا شور و احساس و عاطفه است و در برخورد با او نباید انتظار حسابگرىهاى مردانه را داشت؛ بلکه باید دقیقا روانشناسى او را به دست آورد و به تناسب آن با وى روبهرو شد.
2.از نظر یافته های علم روانشناسی، زنان و مردان در نوع هوش با هم متفاوت هستند. مردان، هوشیارى با دید متمرکز دارند و زنان هوشیارى با حواس و دید باز. همین مسأله در نوع قضاوت مرد و زن تأثیر مىگذارد. مردان در صدور رأى تمام جوانب مخفى را مىبینند اما خانمها به اشد مجازات فکر مىکنند، زیرا همان گونه که در ابراز محبت سریع هستند در اعمال خشم هم شدید هستند. زنان از هر 100 محرکه 90 محرکه را درک مىکنند و ذهن آنها معمولاً شلوغتر از مردان است و از این رو در تصمیمگیرىها با هم متفاوت هستند. این متمرکز بودن مردان و گستره نگرى زنان در تصمیمگیرىهاى آنها نقش زیادى دارد. زنان براى حل مشکل چندین راه حل را پیدا مىکنند لذا قدرت تمرکز در یک راهکار و تصمیمگیرى را ندارند. نکته دیگر این است که زنان همیشه خواهان برقرارى ارتباط هستند. از این رو تمایل دارند تا دیگران را در تصمیمگیرىهاى خویش شرکت دهند و چون سلیقههاى افراد گوناگون است روند انتخاب و تصمیمگیرى زنان نسبت به مردان که محور تصمیمگیرىهاى آنها، خودشان و قدرت تعقل آنهاست، کندتر خواهد بود.
روان شناسان مىگویند: مردان در ابتدا خودشان تصمیم مىگیرند و بعد آماده هستند که بر مبناى اطلاعات دیگران تصمیم خویش را تغییر دهند، اما زنان با دخالت دادن دیگران در تصمیم گیری ها و در نظر گرفتن تمام سلیقهها و خواستههاى افراد خانواده تصمیم مىگیرند و سعىمى کنند در تصمیمگیرىهاى خود، نظر همه را تا حدى تأمین کنند.
جان گرى روان شناس مشهور مىگوید: «مرد ابتدا هدف را پیدا مىکند، بعد حرف مىزند و زن حرف مىزند و بعد هدف را پیدا مىکند»
البته ناگفته نماند که واقعیت فوق سبب برتری مطلق هوشی مرد بر زن نیست بلکه تفاوت هوشی زن و مرد را سبب می گردد.بی شک سطح هوش هیجانی ،کلامی و هنری زنان بالاتر از مردان و در مقابل سطح هوش مکانیکی و ریاضی و فلسفی مردان قوی تر است ویکی از رموز وظایف مادری و همسری در زن و وظایف اجتماعی و حکومتی در مرد مبتنی بر همین تفاوت در هوش است.
با این توضیح روشن می شود که آنچه در حقیقت مورد نکوهش امیرالمومنین علی علیه السلام قرار گرفته است خارج شدن زن از استعداد های طبیعی و عمل کردن برخلاف مقتضای خلقت و دستورات الهی است .
مشورت با زنان در کلام علوی
قبل از هرچیز مناسب است روایتی را که سبب بوجود آمدن شبهه نهی از مشورت زنان شده است ذکر کنیم و به تببین آن بپردازیم. عبارتی از امیر المومنین علی علیه السلام در نهج البلاغه آمده است که عنوان می دارد؛
«ایاک و مشورة النساء فان رأیهن الى افن و عزمهن الى وهن؛ از مشورت با زنان بپرهیزکه رای انان ناقص و تصمیم انان سست است.»
لازم است تذکر دهیم که عبارت فوق قسمتی از وصیت امیرالمومنین علی علیه السلام به فرزندشان امام حسن علیه السلام است که در نهج البلاغه آورده شده است و در روایت دیگری اضافاتی دارد که در نهج البلاغه به آن اشاره نشده است. در روایت بحار این گونه است: «إِیَّاکَ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ إِلَّا مَنْ جَرَّبْتَ بِکَمَالِ عَقْلٍ فَإِنَّ رَأْیَهُنَّ یَجُرُّ إِلَى الْأَفَنِ وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهَن ..؛ از مشورت با زنان غیر از مواردی که به کمال عقل ازمایش شده اند بپرهیزکه رای انان ناقص و تصمیم انان سست است. »
از آنجا که سید رضی(مولف کتاب شریف نهج البلاغه) بعضی روایات را تقطیع می نمود به نظر روایت فوق وجه کامل تر این خطبه باشد.
در توضیح و تبیین این عبارت می توان به چند وجه اشاره نمود:
1.همان گونه که آیت الله جوادی آملی تذکر می دهند « چنین تعبیرهایى به لحاظ غلبه خارجى موضوع در زمان بیان آن است. یعنى در آن زمان که زنان از تعلیم و تربیت صحیح محروم بودند. در صورتى که اگر شرایط درست براى فراگیرى آنها در صحنه تعلیم و تربیت فراهم شود اگر غلبه بر عکس نشود لااقل غلبه با مردان نخواهد بود تا منشاء نکوهش گردد. یعنى اگر زنان در پرتو تعلیم صحیح و تربیت وزین پرورش یابند و چون مردان بیندیشند و چون رجال تعقل و تدبر داشته باشند تمایزى از این جهت با مردها ندارند و اگر گاهى تفاوت یافت شد، همانند تفاوتى است که در این مورد بین خود مردها نیز مشهود است.
مثلاً اگر زنان مستعد به حوزهها و دانشگاههاى علمى راه یابند و همانند مردان به فراگیرى علوم بپردازند و در دروس مشترک آگاهى کامل یابند دیگر نمىتوان گفت روایاتى که در نکوهش زنان آمده و احادیثى که در پرهیز از مشورت با آنها وارد شده و ادلهاى که در نارسایى عقول آنان رسیده اطلاق دارد و هیچگونه استثنایى نسبت به زنان دانشمند و محقق ندارد بلکه قطعاً اینگونه زنان، مستثنا خواهند بود و در این زمینه تمایزى با مردها ندارند»
2.نکته دیگر آنکه روایت در مقام نهی از مشورت در امور خاص (مانند حکومت داری یا قضاوت و ...) یا اموری که به او مربوط نیست نه مطلق مشورت . امیر المومنین علی علیه السلام در ادامه همین وصیت می فرماید:
«...وَ لَا تُمَلِّکِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا یُجَاوِزُ نَفْسَهَا فَإِنَّ ذَلِکَ أَنْعَمُ لِبَالِهَا وَ بَالِکَ وَ إِنَّمَا الْمَرْأَةُ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ وَ لَا تُطْمِعْهَا أَنْ تَشْفَعَ لِغَیْرِهَا ؛ زن را به بیش از آنچه راجع بخود او است بر کارها سر کار و صاحب اختیار مکن، زیرا زن چون گل لطیف است و کارگزار حکومتی نیست و او را برای شفیع شدن برای غیر به طمع نینداز و...»
توضیح آنکه در این خطبه ضمن اشاره به لطافت زن (النساء ریحانه لیس بقهرمانه ) عدم کارگیری زن به عنوان کارگزاری حکومت اشاره می شود و از عدم قبول شفاعت زن در امور حکومتی سخن به زبان می رود. از این رو ممکن است منظور از مشورتی که در صدر خطبه مورد نهی قرار گرفته است مشورت در امور حکومتی و سیاسی و قضایی باشد. چرا که این امور نیازمند عقلانیت ، شجاعت و دوراندیشی ویژه ای است و چه بسا لطافت روحی و روانی زنان سبب اتخاذ تصمیم احساسی گردد.
3. با توجه به تفاوت های روانی (عاطفی تر بودن زنان و قاطعیت و تمرکز بیشتر مردان ) که در بحث نواقص العقول به آن اشاره شد، مشخص می شود که امیرالمومنین علی علیه السلام در این فراز از نامه 31 نهج البلاغه در صدد نکوهش زنان و ایراد نقص به آنان نیستند بلکه مىخواهند زنان و مردان را توجه دهند به این که این دو جنس با توجه به ساختار آفرینششان متفاوتند و آگاهى از تفاوتهاى زن و مرد در نوع تصمیمگیرىها چه در عرصه خانواده و چه در سطح کلان آن یعنى اجتماع، باعث مرزبندى توقعات مىشود و در سایه این آگاهىها زنان و مردان سعى مىکنند به یکدیگر فرصت داده و زمینه را براى تصمیمگیرى صحیح و عقلانى فراهم سازند. بنابراین حضرت علىعلیه السلام تفاوتهاى زن و مرد در تصمیمگیرى را با بینشى هوشمندانه بیان فرمودهاند: «ایاک و مشاورة النساء فان رأیهن الى افن، و عزمهنّ الى وهن» از مشورت با زنان بپرهیز که رأى آنان زود سست مىشود و تصمیم آنان ناپایدار است.
ناپایدارى و سستى در تصمیمگیرى زنان از یک سو به علت تأثیر عواطف و احساسات بر آنان و از سوى دیگر همان گونه که بیان شد برخاسته از دید گسترده و باز (غیر متمرکز) آنهاست. و «وهن در عزم» ممکن است اشاره به کندى در تصمیمگیرى آنها باشد که معمولاً به خاطر دخالت دادن دیگران در تصمیمگیرىها است. با این توضیح روشن مىشود که ممکن است دلیل عمده منع مشورت با زنان از سوى معصومینعلیه السلام و بزرگان، این باشد که مردم علاوه بر این که در تصمیمگیرىهاى خویش نباید عواطف و احساسات خودشان را در قلمرو عقل و قضاوتهاى خود دخالت دهند، بلکه باید از نفوذ و دخالت عواطف و احساسات زنانه نیز ممانعت نمایند.
اما با همه این حرفها از این نکته نباید غافل بود که پرهیز از مشاوره با زنان به همه اصناف آنان بر نمىگردد. بلکه زنانى که به کمال عقلانىرسیدهاند از این قاعده مستثنى هستند. چنان که حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «ایاک و مشاورة النساء الاّ من جربت بکمال عقل» از مشورت با زنان بپرهیزید مگر زنانى که کمال عقل آنان آزمایش شده است.
از این حدیث شریف این نکته مهم فهمیده مىشود که حضرت در نامه 31 و نیز در خطبهاى که زنان را ناقصالعقل یاد مىکند، در صدد سرزنش و معیوب دانستن آنان نیست بلکه در صدد بیان اوصاف طبیعى زنان است و اگر نقصان عقل و ناپایدارى تصمیمات زنان در سرشت و نهاد آنها بود، با این کمال عقل که در حدیث فوق آمد، منافات خواهد داشت، بنابراین حالت طبیعى زنان چنین است؛ اما زنانى هستند که مىتوانند عقل خویش را شکوفا کرده و تصمیمات پایدار و جدى بگیرند.
از این گذشته این قضیه مربوط است به عقل نظرى و عقل معاش که ارتباطى با فضیلت ندارد. به عبارت دیگر اگر زن به خاطر ساخت فیزیولوژیکى و جنسیتى خود در مرحله مدیریت اجرایى از مرد ضعیفتر است و عاطفه قوى وى عقل اجرایى و اجتماعىاش را تحتالشعاع قرار مىدهد، در نتیجه بدیهى است که مشورت با او در این زمینه ها نیز به صلاح نیست مگر این که عقل او در این موارد، و به تجربه ثابت شده باشد.
از این رو همه زنان و به خصوص زنان تحصیلکرده با آگاهى از این تفاوتها و شناخت حالات طبیعى خویش مىتوانند قوه تعقل خویش را تقویت و عواطف و احساسات خویش را مهار نمایند و در تصمیمگیرىها پا به پاى مردان پیش روند. لذا رفتار عملى حضرت علىعلیه السلام نیز بیان گر همین موضوع است که آن حضرت بارها حضرت زهراعلیها السلام را مورد مشورت قرار مىدادند و یا امام حسینعلیه السلام در واقعه کربلا از حضرت زینب علیها السلام به عنوان مدیر اجرایی و جهت دهنده اصلی واقعه عظیم کربلا استفاده کردند. بنابراین زنان هم مىتوانند به کمال عقل دست یابند و تصمیماتى جدى و عقلانى بگیرند.
در پایان شایان ذکر است که امیر المؤمنین تنها مشورت با زنان را منع نکرده است بلکه با کسانى دیگر را هم منع کرده است که از مجموع سخنان امام علیعلیه السلام و دیگر معصومین مىتوان فهمید مشورت با افراد ترسو، بخیل، حریص، ضعیفالایمان، ضعیفالعقل و... ممنوع است. و در این جهت فرقى بین زن و مرد نیست و اساساً جنسیت دخالتى در آن ندارد. بنابراین مهمترین هدف مشورت، یافتن بهترین گزینه و شیوههاى اجرایى است. لذا شخصى که مورد مشورت قرار مىگیرد باید شرایط و ویژگىهایى داشته باشد که بتواند به دور از هر شائبهاى بهترین راه را توصیه و پیشنهاد نماید از این رو داشتن شرایط لازم و در نظر گرفتن آنها به هنگام مشورت امرى لازم و ضرورى است.
حضانت فرزندان یکی از دو عنصر اساسی پیدایش و تکوین خانواده اند، و تا زمانی که دوران کودکی را سپری نکرده اند، همراه با والدین خویش در محیط خانواده رشد و فعالیت می کنند، تصدی سرپرستی و حضانت آنان در دوران زندگی مشترک و پس از آن، از جمله مباحث مهمی است که موضوع بحث دانشمندان از دیدگاه های مختلف می باشد و قانون گذاران نیز به نوبه خود سهم بسزایی در تنظیم مقررات قانونی برای قاعده مند ساختن روابط فرزندان با والدین و نحوه ایفای نقش والدین در خصوص نگهداری و تربیت کودکان داشته اند.
در خصوص حضانت لازم است ابتدا به مفهوم و ماهیت حضانت مادر پرداخته و پس از آن نحوه اعطای حضانت به مادر مورد بررسی قرار گیرد:
مفهوم و ماهیت حضانت مادر:
فقهای بزرگوار در تعریف حضانت بیان داشته اند که الحضانة ولایة علی الطفل و المجنون، لفائدة تربیته و ما یتعلّق بها من مصلحة من حفظه و ...؛ یعنی حضانت عبارت است از ولایت و سلطنت بر تربیت طفل و مجنون و متعلقات آن از قبیل نگهداری کودک ... حقوقدانان نیز در تعریف حضانت گفته اند: اقتداری که قانون به منظور نگهداری و تربیت اطفال به پدر و مادر آنان اعطا کرده است.
اما سؤال این جا است که حضانت حق است و یا حکم؟ حق بودن حضانت موجب می گردد که شخص در اعمال آن مختار باشد و بتواند از انجام آن شانه خالی کند، در حالی که اگر حضانت را تکلیف بدانیم، امکان شانه خالی کردن از انجام آن وجود ندارد. از تعابیر فقها چنین بدست می آید که حضانت نسبت به مادر حق و قابل اسقاط است و نسبت به پدر حق و تکلیف است. صاحب جواهر (ره) می گوید: حضانت نسبت به مادر همانند شیر دهی است که بر او واجب نیست و می تواند آن را اسقاط کرده یا برای آن اجرت مطالبه کند؛ و اگر والدین هر دو از نگهداری و سرپرستی فرزند خود داری کردند، حاکم پدر را بر این کار اجبار می کند
صاحب ریاض (ره) حضانت را در مرتبه اول به طور مطلق حق مادر می داند؛ خواه کودک را شیر بدهد یا ندهد و اگر مادر حق خود را اسقاط کرد، وظیفه پدر است که از فرزند سرپرستی کند ودر صورت امتناع والدین، حاکم پدر را اجبار می نماید. روایتی نیز از امام صادق ـ علیه السلام ـ وجود دارد که فرمودند: ... المرأة أحق بالولد إلی أن تبلغ سبع سنین إلا أن تشاء المرأة؛ یعنی زن (مادر) تا هفت سال برای سرپرستی فرزند (از دیگران) سزاوارتر است، جز آن که بخواهد (به دیگری واگذار کند).
بنابر این، مشهور فقها قائلند که حضانت از ناحیه مادر تکلیف نیست و بلکه صرفا یک حق است. و علاوه بر آن به آثار و نتایج تکلیفی بودن حضانت ملتزم نشده اند.
ملاک حضانت:
مهمترین حکمت حضانت را باید حمایت و رعایت غبطه و مصلحت طفل دانست؛ به طور طبیعی،کودک از زمان تولد به کسی احتیاج دارد تا نسبت به تربیت، نگهداری و پرورش وی و انجام امورش اقدام کند تا زمانی که بی نیاز شود. سزاوار ترین شخص نسبت به حضانت طفل، مادر می باشد به این جهت که وی ازهمه نسب به کودک مهربان تر است و از همه توانا تر می باشد. به همین جهت گفته اند: دردرجه اول، حق حضانت برای مادر ثابت است و بعد از مادر،دیگران؛ چون مدرک حضانت اعمال مهربانی، شفقت، نگهداری و تربیت نیکو بوده است؛ از این رو، مادر سزاوارتر و شایسته تر است.
شهید ثانی (ره) نیز زن را برای حضانت از مرد شایسته تر می داند و می فرماید: ... و هی بالأنثی ألیق منها بالرجل، لمزید شفقتها و خلقها المعدّ لذلک بالأصل؛ مهربانی و شفقت زن بیشتر است و خلقت اصلی زن به گونه ای است که آماده مهیای پرورش و نگهداری کودک است.
در عمل و از نظر قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران، در امر حضانت ماده 1169 ق.م اجرا می شود که در تاریخ 8/9/1382 توسط مجع تشخیص مصلت نظام به شرح ذیل اصلاح گردیده است:
برای حضانت و نگهداری طفلی که ابوین او جدا از یکدیگر زندگی می کنند، مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است.
تبصره: بعداز هفت سالگی، در صورت حدوث اختلاف، حضانت طفل با رعایت مصلحت کودک به تشخیص دادگاه می باشد
این ماده پیش از اصلاح بدین صورت بود: برای نگاه داری طفل، مادر تا دو سال از تاریخ ولادت او اولویت خواهد داشت پس از انقضای این مدت، حضانت با پدر است، مگر نسبت به اطفال اناث که تا سال هفتم حضانت آنها با مادر خواهد بود. که مطابق با رأی مشهور فقهای امامیه بود (همانگونه که بیان شد).
برخی حکمت های دیگر «تکلیف» پدر به حضانت :
1. مکلف نمودن پدر به حضانت طفل زمینه بوالهوسی مردان را می کاهد در غیر این صورت چه بسا به اندک بهانه ای سر ناسازگای را آغاز کرده و فرزندان را رها نماید؛
2. اگر حضانت به عنوان تکلیفی قانونی بر عهده زنان قرار می گرفت زمینه ازدواج مجدد برای زنانی که تجربه شکست در ازدواج اول را داشته اند به طرز چشم گیری کاهش می یافت. زیرا مردان کمتر حاضر هستند همسر دیگری را به همراه فرزندانش بپذیرند.
3. با صرف نظر از سلب فرصت ازدواج، در صورتی هم که مردانی راضی به ازدواج با مادر به همراه فرزندش شوند زمینه های سوء تربیت فرزند یا ناآرامی روانی مادر و فرزند و دیگر اعضاء خانواده زیاد خواهد بود.
4. لزوم تربیت عقلانی و عاطفی برای کودک ضروری است. پدر نماینده تربیت عقلانی و مادر نماینده تربیت عاطفی است. بهترین شکل تربیت و سرپرستی کودک ، همراهی این دو عنصر است لکن در فرض جدایی ، ضرورت تربیت عاطفی تا 7 سالگی اقتضای اولویت مادر در امر نگهداری فرزند را دارد و بعد از 7 سالگی لزوم تربیت عقلانی پر رنگ تر می شود.
5. نکته دیگر باید توجه داشت که به هر حال هزینه های فرزند بر عهده پدر است و جدا کردن فرزند از پدر به طور کلی ، زمینه تعهد پدر به این هزینه ها را از بین می برد.
خلاصه آنکه، حضانت و سرپرستی کودک ، بیش از اینکه حقی برای پدر یا مادر باشد حق کودک و تکلیفی بر عهده پدر و مادر است. پدر و مادر در زمانی که مشترکا در یک خانواده زندگی می کنند موظف و مکلف به سرپرستی و تربیت فرزند می باشند لکن در صورت جدایی فرزند بایستی تحت سرپرستی و تربیت یکی از پدر و مادر باشند. در تربیت فرزند دو عنصر محوری عاطفه و عقل بایستی مشارکت داشته باشد. نیاز به تربیت و سرپرستی عاطفی در دوران کودکی و نیاز به تربیت عقلانی از زمان تمییز کودک و بعد از کودکی پررنگ تر می شود. بهترین شکل سرپرستی وجود مکمل پدر و مادر برای پوشش دادن تربیت عقلانی و عاطفی است لکن بنا به محذوری که ناشی از جدایی پدر و مادر است بایستی حضانت فرزند را به عهده یکی از پدر و مادر قرار داد. با توجه به این مصالح و نکات پیچیده و جوانب مختلف ، شارع مقدس اولویت حضانت تا 7 سالگی (که نیازمندی به سرپرستی عاطفی مادر قوی تر است) بر عهده مادر قرار داده است. مادر در قبول یا رد حضانت فرزند تا 7 سالگی مختار است. لکن حضانت فرزند بعد از سن 7 سالگی یا قبل از آن در صورتی که مادر از سرپرستی فرزند سرباز زند بر عهده پدر(که توانایی و قاطعیت بیشتری در تربیت عقلانی فرزند دارد ) و به عنوان تکلیف پدر خواهد بود. البته زمانی که فرزند به مرحله تمییز و بلوغ برسد اختیار تعیین سرپرست بر عهده خود اوست. باید مد نظر داشت که هزینه های حضانت و سرپرستی کودک در هر صورت (چه نزد پدر باشد یا مادر) بر عهده پدر است.
تقسیم بندی تربیتی
روایت مزبور و روایات دیگر از این دست در صدد بیان حکم تکلیفی نیست بلکه اشاره به تقسیم بندی مراحل رشد تربیتی کودک را بیان می نماید که مقتضی برخورد مناسب و متناسب است. یکی از حکمت های اینکه امام معصوم علیه السلام متذکر مراحل بعدی نشده اند شاید به این خاطر باشد که شاکله شخصیتی شخص در این مدت شکل گرفته و ادامه می یابد. روانشناسان دوران تربیت پذیری انسان را نوعا تا حدود بیست سالگی عنوان می دارند. البته نه اینکه بعد از این سن دیگر امکان تربیت نباشد بلکه این روایت صرفا بیان گر اهمیت و خطورت این دوران سنی است.
با توجه به تبیین مفهوم نواقص العقول و مشورت با زنان ، پاسخ سئوالات اخیر شما نیز روشن می گردد.
منابع:
.تاریخ طبری. ج 6 ص 2472
. ابن ابی الحدید. شرح نهج البلاغه.ج6 ص 214
. روان شناس زن و مرد، دکتر محمد مجد، ص 101 و 97.
. در کتاب زنان و مردان، روابط، ص 140.
.برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به:نومان .ل.مان. اصول روانشناسی . ترجمه و اقتباس :محمد ساعتچی.چ12.موسسه انتشارات امیرکبیر.ج1 ص 646و سکلتون . تفاوت های فردی. ترجمه یوسف کریمی. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
. امام على بن ابى طالب علیه السلام، نهج البلاغه، 1 جلد، انتشارات دار الهجره قم ص : 406
.بحارالأنوار ج : 100 ص : 254 باب 4- أحوال الرجال و النساء روایت56
. زن در آیینه جمال و جلال . ص 3637
. قهرمانه : خزانه دار و وکیل امور مردم، امین و حافظ حکومت.
مسالک الافهام، ج8، ص 421؛ الروضه البهیته، ج2، ص 12؛ میرزا محمود آشتیانی، کتاب النکاح، ص 371.
. سید حسن امامی، حقوق مدنی، ج5، ص 187؛ ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی، خانواده، ج2، ص 139.
. جواهر الکلام، ج31، ص 284.
. ریاض المسائل، ج2، ص 163.
. وسائل الشیعه، ج15، باب 81، از ابواب احکام الأولاد، حدیث 6، ص 192
. محمد بن الحسن الطوسی، المبسوط،ج6، ص 37، سید احمد خوانساری،جامع المدارک، ج، ص 472؛ سید عبدالله علی موسوی سبزواری، مهذب الاحکام، ج25، ص 282؛ جعفر سبحانی، نظام النکاح، ح2، ص 330.
. عبدالکریم زیدان، احکام الزمیمیین و المتأمنین فی دارالإسلام، ص 450.
. مسالک الافهمام، ج8، ص 421.َ