با ورق زدن صفحات الکترونیکی موجود در اینترنت و نگاهی نقادانه به ابهام و سوالی تامل برنگیز دچار می شوی. آنجا که مطالبی را مشاهده می کنی که بی حد و مرز بر صفحات به نگارش در آمده است. و اگر از نویسنده ی برخی از این مطالب خواسته شود که آنچه را در فضای مجازی جرات یافته است بنویسد آیا حاضر است در حضور جمعیت نیز به زبان آورد؟ آیا فضای مجازی و دیده نشدن و ناشناس بودن می تواند دلیل بر دریدن پرده ی حیا و بیان هر مطلبی باشد؟
آیا براستی بیان بسیاری از مطالب که در سایت ها و وبلاگ ها نگاشته می شود ضروری است؟ بطور مثال, آیا شرح و توضیح ویژگی های خاص زنان و توضیح جزیی ترین مطالب آنان ضرورتی دارد؟ آیا این گونه مطالب براستی چه مجهولی از زندگی ها را می گشاید و کدام گره کور در زندگی ها را می گشاید؟ آیا بیان و توضیح ریزترین مسائل باسم مطالب علمی اهانت به ساحت علم و عالمان حقیقی نیست؟
اگر بر این باور هستیم که دنیای غرب در گریز از اخلاق و انسانیت گوی سبقت از همگان ربوده و جامعه ی غربی بیمارترین فضای بشری است و اگر مشاهده می کنیم که زن در دنیای غرب در حد وسیله ای برای تبلیغ کالاها و جذب مشتری تنزل یافته است و همین مایی که این همه شبکه های ماهواره ای و مخرب بودن برنامه های ضد اخلاقی آن را گوشزد نموده و نظر اکثری مردم بر خطر عظیم فرهنگی این هیولای رسانه ای برای خانواده ها و نوجوانان است , پس چه می شود که در صفحات وبلاگ ها و سایت ها به اسم آگاهی دادن هر سخنی را می نویسیم!! اگر بر قدرت تصویر بعنوان قوی ترین وسیله ی رسانه ای باور داریم, پس چه می شود که قوه ی تصویرگری ذهن و خیال را به فراموشی سپرده و در نوشته ها هیچ حریمی را مراعات نمی کنیم!!
اگر به دیده ی خرد و نقد منصفانه بنگریم می بینیم که بیان بسیاری از مطالب در صفحات وب توسط کاربران تنها به منظور تهییج و تحریک مخاطبان بوده وهدف دیگری را دنبال نمی کنند و همین قلم ها در مسیر تخریب فکر و روح و ترویج لاابالیگری به کار افتاده اند.
و آنچه دردآور است دچار شدن سایتهاو وبلاگ هایی به چنین موضوعاتی است که سمت و سو و هدف اولیه آنها خدمت به فرهنگ غنی و ارزشمند ایران اسلامی عزیزمان بوده است.
بسیاری از تیترها و عناوین موجود در صفحات گویای نادیده انگاشتن جماعت عظیم و متنوع مخاطبان و بلکه بی توجهی به رسالت قلم است. همان قلمی که مورد سوگند پروردگار بوده و این خود بیانگر جایگاه مقدس قلم می باشد.
و بلکه باید گفت اینگونه تیترها و مطالب حکایت از غفلت نویسنده از نگاه امامی دارد که همچون معلم و استاد, نوشته هایمان را می خواند و مهر تایید و رد در کنار آن قرار می دهد. همان کسی که غایبش پنداشتیم و با غایب تلقی کردنش هر چه خواستیم نوشتیم . (ن)