پاسخ به شبهه غروی در روزنامه بهار
بسم الله الرحمن الرحیم
والعاقبة للمتقین
متأسفانه در روز چهارشنبه مورخ 1/8/92 شبهه ای توسط فردی بنام غروی مطرح ودر روزنامه بهار به چاپ می رسد گرچه نویسنده فرد شناخته شده ای نیست ولی ظاهرا به نظر می رسد این بنده خدا یا از دلدادگان اهل سنت است و یا غیر آن و شبهه ای را مطرح نموده که چندان استعدادی در طرح آن بکار نبرده است. زیرا این شبهه از قرن ها پیش توسط برادران اهل سنت در تفسیر آیه اکمال دین و تفسیر ولایت به محبت و دوستی بجای جانشینی و سرپرستی و زعامت مطرح گردیده و هر بار نیز توسط اندیشمندان و عالمان مکتب مظلوم تشیع پاسخ داده شده است از جمله علامه مرحوم امینی صاحب الغدیر. تکرار چنین شبهه هایی مطالعه و بررسی اسناد را توسط محبان ولایت بدنبال دارد. پاسخ یکی از سایت ها(مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه ) به این شبهه بدین شرح است :
آیه اکمال دین و حدیث غدیر
در ابتدا لازم است توضیحی درباره آیه اکمال دین بیان نماییم:
1 ـ مفهوم و معنای آیه : (الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا);[1] امروز کافران (از زوال) آیین شما مأیوس شدند; بنا بر این از آنها نترسید، واز (مخالفت) با من بترسید! امروز دین شما را کامل کردم; و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.
2 ـ این بخشی از آیه (الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم و اخشون) با (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا) که هردو به دنبال هم در یک آیه ذکر شده، ارتباط نزدیک و پیوند محکمی با هم دارد و غرض واحدی را بیان می کند، که عبارت باشد از نومیدی کفار از شکست اسلام. اکمال دین، تمام کردن نعمت و پذیرفتن اسلام به عنوان دین برای مردم، و نومیدی کفار در یک روز بوده است.
3 ـ آیه (الیوم یئس الذین کفروا ... الیوم اکملت لکم دینکم) در روزی نازل شد که در آن روز کفار نومید شدند و دین کامل گشت، پس این روز عظیم در اسلام چه روز بوده است؟ فرضیه هایی طرح و تصور شده، که هیچ یک از آنها با مفهوم آیه سازگاری ندارند، و از جمله آن فرضیه ها، فرضیه ای است که در پرسش طرح شده است، و آن اینکه آیه در نهم ذیحجه در روز عرفه نازل شده است.
ولی این فرضیه صحیح نیست، چون آن وقت این پرسش مطرح است که در روز نهم ذیحجه چه قضیه مهمی اتفاق افتاد که کفار از پیروزی بر دین نومید شدند، و دین اسلام کامل گردید؟
نهایت چیزی که ممکن است گفته شود این است که منظور از اکمال دین، تعلیم عملی مناسک حج به وسیله رسول خدا بود که مسلمانان را به حج تمتع دستور داد تا متروک نماند، ولی این توجیه صحیح نیست، چون اکمال دین، به تعلیم چیزی از واجبات دینی اطلاق نمی شود. تا چه رسد که دین به وسیله آن کامل شده باشد، و افزون بر آن، این احتمال با این بخش از آیه «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم» هیچ گونه ارتباطی پیدا نمی کند; چون بین «یأس و نومیدی کفار از پیروزی بر دین» و بین «تعلیم رسول الله حج تمتع را به مسلمان»، هیچ گونه ارتباطی عقلائی وجود ندارد. نومیدی کفار زمانی عقلایی است که قضیه عظیم، و تحوّل شگرفی در اسلام رخ داده باشد که باعث نومیدی کفار از غلبه بر دین بشود[2] .
4 ـ کفار دائماً نقشه غلبه بر دین اسلام را در سر می پروراندند، و پیروزی بر دین برای آنها به عنوان یک ایده و آرزو مطرح بود[3] ، و از اینکه آنها در جنگهای پیاپی شکست خورده بودند، تمام امیدشان به دوره پس از رسول خدا- صلی الله علیه وآله - بود که با نصب شدن علی - علیه السلام - به خلافت مسلمین توسط رسول خدا- صلی الله علیه وآله - آخرین نقطه های امید کفار تبدیل به یأس شدند، و دین خدا با نصب جانشین رسول خدا و معین شدن رهبری مسلمانان، به اکمال رسید، و بدینسان نعمت خداوند بر امت تمام شد. و آیه با چنین واقعه عظیم و مهم تاریخی اسلام، که در دوازدهم ذیحجه در روز «غدیر» نازل شد، معنا پیدا می کند، و ارتباط و پیوند هردو بخشی آیه روشن می گردد. و دیگر جای خوف و نگرانی از سوی دشمن وجود ندارد[4]، و مردم از خدا بترسند و عمل و رفتارشان طوری نباشند که موجب خشم خدا بر آنها بشوند.
5 ـ واقعه غدیر خم، واقعیتی است که تمام مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند و بسیاری از مورخین آن را به رشته تحریر در آورده اند[5]، و همچنین همه مفسّران و دانشمندان شیعه و نیز جماعت زیادی از علما و مفسّران و محدّثان معروف اهل سنّت معتقدند که آیه(الیوم اکملت لکم دینکم) در روز 18 ذی الحجه در غدیر خم نازل شده است و در اینجا به برخی از کلمات علماء و مفسران اهل سنت پیرامون آیه فوق و سبب نزول آن اشاره می کنیم:
جلال الدین سیوطی در تفسیر معروف خود، الدرالمنثور در ذیل آیه مورد بحث در ضمن حدیثی نقل می کند:
هنگامی که پیامبر اسلام- صلی الله علیه وآله -در روز غدیر علی - علیه السلام - را به امامت نصب نمود و آوای ولایت او را سر داد پیک وحی جبرئیل امین آیه (الیوم اکملت لکم دینکم) را آورد[6].
خطیب بغدادی در تاریخ خود نقل می کند:
هرکس روز 18 ماه ذی الحجه را روزه بگیرد برای او روزه ی شصت ماه نوشته می شود و آن روز، روز غدیر خم است. وقتی که پیامبراسلام- صلی الله علیه وآله - دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: آیا من ولی و سرپرست مؤمنین نیستم؟ پاسخ دادند: چرا تو ولی مؤمنان هستی ای پیامبر خدا، آنگاه فرمود: هرکس من مولای او هستم علی مولای او است، عمر بن الخطاب گفت: به به، آفرین بر تو ای پسر ابوطالب، از هم اکنون تو مولای من و مولای هر مسلمان هستی! پس خدا آیه(الیوم اکملت لکم دینکم) را نازل کرد[7].
ابن مغازلی که یکی از بزرگان فقهاء و حفّاظ اهل سنت است در کتاب معروف خود به نام «مناقب علی بن ابی طالب(علیه السلام)» که در میان کتب مناقب امام علی - علیه السلام - بی نظیر و یا کم نظیر است، حدیثی را نقل می کند که شبیه حدیث سابق است با مختصر تفاوت و اضافات، و با صراحت می گوید: آیه مورد نظر در روز 18 ذی الحجّه روز غدیر خم نازل شده است.
و باز حموینی که یکی دیگر از علما و دانشمندان اهل سنت است در کتاب معروف خود «فرائد السمطین» با اسناد خود نقل می کند:
رسول خدا- صلی الله علیه وآله - در روز غدیر خم مردم را برای معرفی علی - علیه السلام - فراخواند و دستور داد زیر درختی که در آنجا بود، از خار و علف پاک نمایند و مردم امر آن حضرت را به جا آوردند، و آن روز مصادف با روز پنجشنبه بود. سپس مردم را فراخواند دست علی - علیه السلام - را گرفت، بالا برد، تا جایی که مردم سفیدی زیر بغل او را دیدند، هنوز رسول خدا- صلی الله علیه وآله - و علی(علیه السلام)از همدیگر جدا نشده بودند، این آیه نازل شد: (الیوم اکملت لکم دینکم...)، پیامبر فرمود: خداوند بزرگ است، همان خدایی که آیین خود را کامل و نعمت خود را بر ما تمام کرد و از نبوت و رسالت من و ولایت علی - علیه السلام - راضی و خشنود گشت و سپس فرمود: خداوندا دوستان او را دوست بدار، و دشمنان او را دشمن بدار، یارانش را یاری کن و آنها را که یاریش نکردند از یاری خویش محروم بدار[8].
از ابوهریره نقل شده: «کسی که روز هیجده ذی حجه روزه بگیرد بر او ثواب 60 ماه روزه نوشته می شود و این روز، روز غدیر خم است که رسول خدا- صلی الله علیه وآله - دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: آیا من سزاوارتر به مؤمنین نیستم؟ گفتند: بله ای رسول خدا، فرمود: کسی که من تاکنون مولی و پیشوای او بوده ام، بعد از من علی مولی و پیشوای اوست، در این هنگام عمر جلو آمد به علی(علیه السلام)تبریک گفت (بخّ بخّ)، ای علی تو مولای من و مولای همه ی مسلمین شدی، در این هنگام آیهاکمال نازل شد: (الیوم اکملت لکم دینکم...). این روایت را خطیب بغدادی در تاریخ بغداد[9] و ابن عساکر در تاریخ دمشق[10] و عاصمی در زین الفتی[11] و حاکم حسکانی در شواهد التنزیل[12] و ابن مغازلی در مناقب الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)[13] و... نقل کرده اند. همچنین کسانی چون سیوطی در الدرالمنثور[14] و ابن کثیر در البدایه و النهایه[15] هم این روایت را نقل کرده اند.
در روایت دیگری از ابی سعید خدری نقل شده است: «هنگامی که آیه فوق نازل شد، پیامبر- صلی الله علیه وآله - فرمود: اللّه اکبر، بر کامل شدن دین و تمام شدن نعمت و راضی شدن پروردگار به رسالت من و ولایت علی ابی طالب بعد از من، پس فرمودند: هرکس من مولای او هستم، علی مولای اوست. خداوندا دوست بدار کسانی را که علی را دوست دارد و دشمن بدار کسانی که را که با علی دشمن است، و یاری کن یاری کنندگان علی را، و خوار و ذلیل کن خوار کننده گان او را»[16].
مرحوم علامه امینی بعد از تصریح به اینکه آیه (الیوم اکملت لکم دینکم...) در روز غدیر نازل شده می فرماید: امامیّه قائلند که این آیه کریمه بعد از آنکه رسول خدا- صلی الله علیه وآله - در غدیر خمّ قرار گرفته بود، درباره نصّ غدیر و ولایت علی بن ابی طالب - علیه السلام - نازل شده است. نصّی که با الفاظ مفید و صریح و آشکار به گونه ای که همه ی صحابه آن را شنیدند و فهمیدند و این خبر به هرکس رسید... جماعت زیادی از علمای تفسیر و پیشوایان حدیث و حفاظ آثار از اهل سنّت در این مطلب با امامیّه همصدا شده اند[17].
مرحوم امینی تعدادی از علما و مفسران را نام می برد که تصریح کرده اند آیه «الیوم اکلمت لکم دینکم...» در روز غدیر خم نازل شده است!
بنا بر آنچه گذشت به دست می آید که آیه اکمال در روز هیجدهم ذیحجه نازل شده است و این آیه نه تنها ارتباطی نزدیک به امامت امام علی - علیه السلام - دارد بلکه تنها با امامت آن حضرت معنا پیدا می کند و رابطه هردو فقره آیه روشن می گردد.
6 ـ امامت چیزی جدایی از دین نیست، دین بدون امامت ناقص است، در این صورت لزوماً باید تعیین امام از سوی پیامبر- صلی الله علیه وآله - به اذن خداوند بشود، و گرنه دین ناقص می ماند; لذا با تعیین و نصب شدن علی به امامت از طرف رسول خدا، دین اسلام کامل گردید.
روایاتی در متون فریقین بیان شده مبنی بر ضرورت وجود امام در هر زمان، از جمله: از معاویه بن ابی سفیان نقل شده که: پیامبر فرمودند- صلی الله علیه وآله - : «کسی که بمیرد و امام و پیشوایی نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است»[18]. حال آنان که می پندارند امامت جزء دین نیست و دین را بدون امامت کامل می دانند، چگونه این روایت را توجیه می کنند؟ مگر چنین نیست که پیامبر- صلی الله علیه وآله - مردن بدون داشتن امام و پیشوا را، از نوع مردن جاهلیت و خارج بودن از اسلام می داند؟
عقل هم وجود امام را در هر زمان ضروری می داند; چرا که خداوند حکیم بندگان خود را سرگردان فرو نمی گذارد تا دچار انحراف شوند[19] درست است که شریعت و احکام شرعی در زمان حیات رسول گرامی اسلام- صلی الله علیه وآله - به اتمام رسیده است، ولی برای هدایت حکومت اسلامی به سر منزل مقصود و اجرای احکام اسلامی در جامعه، نیاز به امام و پیشوا بعد از پیامبر- صلی الله علیه وآله - ضرورت دارد; چون در غیر این صورت دین به انحراف کشیده خواهد شد و اثری از آن باقی نخواهد ماند.
با این توضیح که امامت جزء دین است، آیه اکمال تنها با حادثه عظیم و تاریخی «غدیر» معنا پیدا می کند، و در آیه که سخن از نومیدی کفار و اکمال دین و تمام شدن نعمت بر مسلمانان به میان آمده است، تنها با نصب علی به امامت و رهبری امت اسلامی قابل تفسیر است و دین اسلام با نصب امام علی- علیه السلام- به خلافت و امامت مسلمین از سوی پیامبر به سر حد اکمال رسید، و موجب نومیدی کفار از غلبه بر مسلمین گردید.
پی نوشت:
[1] . سوره مائده، آیه 3.
[2] . مراجعه کنید به تفسیر المیزان، ج 6، ص 167 ـ 171 .
[3] . سوره بقره، آیه 109.
[4] . مراجعه کنید به تفسیر المیزان، ج 6، ص 176 .
[5] . مسند احمد، ج 32، ص 56، 19302، مؤسسه الرساله، چاپ اول، 1420. زین الفتی، عاصمی، تحقیق باقری محمودی، ج 2، ص 267، مجمع احیاء الثقافه الاسلامی.
[6] . تفسیر الدر المنثور، ج 3، ص 19، ذیل آیه ی 3 سوره ی مائده.
[7] . تاریخ بغداد، ج 8، ص 290.
[8] . انّ النبی(صلی الله علیه وآله) یوم دعا الناس إلی علی فی غدیر خمّ أمر بما کان تحت الشجره من الشوک فقمّ، و ذلک یوم الخمیس، ثمّ دعا الناس إلی علی فأخذ بضبعه فرفعه حتنی نظر النّاس الی بیاض إبطیه، ثمّ لم یتفرّقا حتّی نزلت هذه الآیه «الیوم اکملت لکم دینکم...» فقال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) الله اکبر علی اکمال الدین و إتمام النعمه و رضی الرّب برسالتی و الولایه العلی(علیه السلام). ثمّ قال: اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خدله. ( فرائد السمطین، ج 1، ص 73، باب 12، ح 39، چاپ اول، سال 1398 هـ مطابق 1978 میلادی، ناشر: مؤسسه محمودی، بیروت. لبنان).
[9] . تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج 8 ص 290، مکتبه السلفیه.
[10] . تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر، تحقیق محمد باقر محمودی، ج 2، ص 75 رقم 577 ترجمه امام علی(علیه السلام)، چاپ دوم، 1400.
[11] . زین الفتی، عاصمی، تحقیق محمد باقر محمودی، ،ج 2 ، ص 265، ح 474، مجمع احیاء الثقافه الاسلامی.
[12] . شواهد التنزیل، عبیداللّه بن احمد حاکم حسکانی، تحقیق محمد باقر محمودی، ج 1، ص 203، مجمع احیاء الثقافه الاسلامی، چاپ اول، سال 1411 هـ ق.
[13] . مناقب امام علی بن ابیطالب، ابن مغازلی، تحقیق محمد باقر محمودی، ص 18، ح 24، دار الأضواء.
[14] . الدر المنثور، جلال الدین سیوطی ،ج 3، ص 19، دار الکفر، چاپ دوم، 1409.
[15] . البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج 5 ، ص 188، و ج 7 ، ص 363، دارالکتب العلمیه.
[16] . شواهد التنزیل، عبیداللّه بن احمد حاکم حسکانی، تحقیق محمد باقر محمودی، ج 1، ص 201 ، ح 211، مجمع احیاء الثقافه الاسلامی، تحقیق محمودی، چاپ اول، 1411.
[17] . الغدیر، ج 1، ص 230، چاپ پنجم، 1403، بیروت.
[18] . مسند احمد بن حنبل ، ج 28، ص 88 ، ح 16876، مؤسسه الرساله، چاپ اول ، 1419، صحیح ابن حنبل ، ج 10 ، ص 434، ح 4573، مؤسسه الرساله ، چاپ دوم ، 1414.و مسند ابی یعلی موصلی، تحقیق حسن سلیم أسد، ج 13، ص 366 ، ح 7375، دار المأمون للتراث، چاپ اول ، 1409.
[19] . کشف المراد ، علامه حلی، چاپ دوم، ص 388. و شرح المقاصد، تفتازانی، ج 5، ص233. قم ، شریف رضی، چاپ اول، 1409.
شبهات عاشورا- سئوال3
سئوال
در حادثه ی عاشورا,یکی از سوالات مهمی که ذهن ها را به خود مشغول می دارد, این است که چرا امام حسین علیه السلام زنان و فرزندان خردسال را با خود به کربلا برده اند؟ معمولا انسان در شرایطی که احتمال خطر وجود دارد و در سختی ها و حوادث تلخ خود را سپر بلا قرار می دهد و در شرایط جنگ خانواده را از آن محل دور ساخته ومصون می دارد. همچنین این سوال مطرح می شود که چرا امام خانواده خود را در محیط امن مکه نگذاردند و بعنوان یک رهبر سیاسی آگاه به شرایط خطر, باز هم ایشان را با خود همراه نمودند!
پاسخ
در تحلیل حادثه ی عظیمی چون عاشورا , آن هم حرکت وعملی که از سوی امام معصوم که عِدل قرآن بوده و به فرموده ی رسول گرامی اسلام, ثقل اصغر می باشد نمی توان براحتی به قضاوت و تحلیل نشست و دیدگاه خود را صد در صد قطعی تلقی نمود. بلکه همانطور که ثقلین ( قرآن و عترت) از یکدیگر جدا نیستند, در فهم و درک آنها نیز باید نکاتی مهم را در نظر گرفت.همانطور که قرآن کریم دارای رازها و بطون نهفته و مخفی بوده و اذهان مختلف به وجوه وزوایایی از آن دست می یابند, عمل و حرکت امام معصوم , آن هم واقعه ای با عظمت و ابعاد گسترده ی عاشورا نیاز به عمق نگری و مطالعه ای همه جانبه دارد و در نهایت نیز کسی نمی تواند ادعا کند که به عمق حرکت امام دست یافته است.
در این نوشتار به برخی تفسیرها و تحلیل های موجود در این زمینه می پردازیم؛ و جای تفکر و تدبر و مطالعه ی بیشتر در این موضوع برای مخاطب باقی است.
الف. بر اساس روایات و اعتقادات دینی ما که بر امامت و معصومیت حضرت سید الشهداء علیه السلام معتقدیم, تمام کارهای حضرت از روز اول حساب شده بوده و ایشان بی منطق و حساب و بدون دلیل کاری انجام نداده اند و هیچ عملی بطور اتفاقی و تصادفی صورت نگرفته است.( حماسه حسینی ج 3- ص 315)
ب. کار اباعبدالله علیه السلام, یک رسالت و ماموریت است و در این رسالت , اهل بیت را به عنوان طفیلی همراه خود نمی برد.سفر حضرت یک سفر خطرناک هست اما به این هدف اهل بیت را با خویش همراه نموده است تا رسالتی را در این سفر انجام دهند.( حماسه حسینی – ص 318)
پ. تاریخ اسلام یک تاریخ مذکر- مونث است. یعنی هم مردان و هم زنان در ساختن آن موثر بوده و هستند.ولی مرد در مدار خویش و زن در مدار خویش.( همان- ص 324)
ت. حضور و نقش زنان در کربلا نشانگر و معرف شخصیت حقیقی زن در اسلام است؛ باین معنی که در اسلام , ورود زن در اجتماع به معنی ارائه کردن و عرضه نمودن خود به مردان نیست.این حضور بصورت اختلاط زن و مرد نیست. بلکه زن در مدار خود و حفظ حریم و مرد نیز در مدار خود با حفظ حریم است. و زن در اسلام یک موجود دست و پا چلفتی نیست که از هیچ چیز خبر نداشته باشد.( همان ص 330)
ث. امام حسین علیه السلام از بیعت با یزید سرباز زده و با حکومت او مخالف است و لذا ماندن ایشان در مدینه بدون بیعت با حکومت ناممکن است و راه سفر را در پیش می گیرد. اگر در مکه می ماند تا در پرتو امنیت حرم الهی باشد بی شک حکومت ایشان را رها نکرده و با شکستن حرمت حرم و قتال و جنگ در آن امام را مجبور به بیعت می نمودند که این خود فتنه ای بزرگ است. همانطور که بنی امیه درسالهای بعد این تعرض به مکه را انجام داده و از آن ابایی نداشتند. و ماندن اهل بیت در مکه و عدم همراهی ایشان با سید الشهدا می توانست از بعد دیگری مانع از حرکت انقلابی امام باشد. بدین صورت که حکومت با تعرض به اهل بیت امام, ایشان را مجبور به تسلیم نماید.همانطور که در واقعه ی حره, بنی امیه به احدی از مردم مسلمان مدینه رحم ننموده و به مدت سه روز جان و مال و ناموس مردم را حلال اعلام نمود.
ج. ماندن اهل بیت در هر جای دیگری اعم از مکه و مدینه باز چنین احتمالی را در بر داشت که با تعرض عمال حکومت و اسیر و زندانی نمودن ایشان, روحیه ی امام را تحت تاثیر قرار داده و با آزرده نمودن ایشان, حضرت را مجبور به تسلیم و بیعت نمایند.
چ. حضرت با اهل بیت خود به امید نامه های دعوت و بیعت مردم کوفه به آن سمت حرکت نمودند.زیرا کوفه شهری شیعه نشین بوده و آن مردم در زمان حکومت حضرت علی علیه السلام از دوستان خاندان عترت بودند.در زمان حکومت امیرمومنان با معاویه جنگیده بودند و در اصل مهمترین و پایدارترین شیعیان امام علیه السلام در این شهر بودند. بسیاری از صحابه پیامبر اکرم و تابعین در این شهر می زیستند که به امام نامه نوشته و وعده ی وفاداری داده بودند. با این وصف حرکت امام بهمراه اهل بیت خویش بسوی این شهر امری خردمندانه و معقول بود.
خ. همراه بردن اهل بیت به کربلا یک فلسفه ی عظیم داشته است. همانطور که در مباهله نیز پیامبر اکرم برای نفرین و مبارزه به گروه ناحق, اعضای خانواده ی خویش را به همراه برده و در معرض مصاف با دشمن قرار داد. این حرکت به این معنی است که: آنقدر بر عقیده ی خود مطمئن و پابرجا هستم که اهل بیتم که همه ی زندگی ام هستند همه را به کارزار آورده ام.
س.همراهی اهل بیت امام حسین در واقعه ی کربلا این مهم را گوشزد می نماید که حفظ کیان اسلام از خطر نابودی و دفاع از عقیده ی حق , زن و مرد نمی شناسد.و آنجا که این مهم در خطر باشد و مسلمانان در تشخیص و انجام وظیفه کوتاهی نمایند هیچ مانع و عذر و بهانه ای برای انسان وجود ندارد و با آنچه در اختیار خویش دارد باید نسبت به حفظ کیان دین قیام نماید.
ش. باید توجه نمود که قیام امام حسین علیه السلام بدون حضور اهل بیت ایشان کامل نمی شد. امام با تدبیر و دوراندیشی دقیق, زنان و فرزندان را به صحنه ی کربلا بردند تا راوی و گزارشگر صحنه های عاشورا و تبیین حقایق این حرکت انقلابی عظیم باشند و بدین وسیله آن جامعه ی خفته و در غفلت را بیدار نمایند.بی شک اگر مردم کوفه عهدشکن نبودند عترت به عرصه ی کربلا و اسارت نمی رفتند. و مردان جنگجو باید این وظیفه را بانجام می رساندند.
ع. به گفته ی مرحوم کاشف الغطاء در مقتل, اگر حسین بن علی علیه السلام و فرزندان او کشته می شدند ولی آن سخنرانی ها و افشاگریها ی اهل بیت در آن موقعیت های حساس نبود, آن آثار و اهدافی که امام حسین(ع) در واژگون ساختن حکومت یزیدی داشتند محقق نمی شد.
غ. حضرت می دانست که همه ی اصحابش به شهادت می رسند واین حرکت مروجینی می خواهد که ندای حق و حقیقت را به گوش انسانهای عاقل برسانند و لذا زنان و فرزندان حضرت مکمل قیام خونین عاشورا و مبلغ حقیقی فلسفه ی قیام امام و حفظ آن از تحریفات و دروغ ها و مکرهای حکومت بنی امیه بودند.
ف. پیام رسانی و افشاگری زنان و دختران کاروان کربلا چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشت به مدینه در حقیقت پاسداری از خون شهدا و نهضت حسین بن علی(ع) بود.
ق. آن دوران خفقان اموی که حتی احادیث نبوی ممنوع از نقل است و مورد انواع تحریف ها به نفع حکومت قرار گرفته , لازم است شاهدان عینی و راویانی راستین باشند که از واقعه ی کربلا سالم عبور کنند و و توسط دشمن کشته نشوند تاحقیقت را به گوش مردم برسانند. و این ها نیست مگر تدبیر نظامی و دوراندیشی امام در حرکت کاملا حساب شده ی خویش در براندازی حکومت باطل.
ص. سخن آخر اینکه: بی شک حضور اهل بیت امری الهی و بخواست خداوند بوده است و امام با علم غیبی و رویای صادقه ی خویش مامور بوده اند که در رسالت عظیم خویش برای زنده کردن اسلام حقیقی, خاندان و اهل و فرزندان را نیز بهمراه ببرند. چنانچه فرمودند: انّ اللهَ شاءَ ان یراهُنَّ سبایا. خداوند خواست که ایشان را در سارت ببیند. ( بحار الانوار ج 44 ص 364)
شبهات عاشورا - سوال: 2
بسم الله الرحمن الرحیم
حادثه ی کربلا حادثه ای است که بدون آنکه هیچ قدرتی ما مردم را مجبور کرده باشد, میلیونها نفر و قهرا میلیونها ساعت از وقت را صرف بزرگداشت آن و نیز شنیدن قضایای مربوط به آن نموده ایم.و میلیاردها تومان در این راه خرج شده است.کربلا یک حادثه ی بزرگ اجتماعی است که دخل و تصرف در حقایق آن سبب تحریف این حقیقت خواهد بود.استاد شهید مرتضی مطهری که یک اسلام شناس حقیقی و آگاه به زمان است, خطر بزرگ تحریف در این حادثه ی عظیم را گوشزد نموده و معتقدند که ما در نقل و بازگو کردن حادثه ی عاشورا هزاران تحریف وارد کرده ایم.تحریفهایی که گاه اصل قضیه را واژگون نموده و نیز سبب پایین آوردن و مسخ این واقعه شده است.به شکلی که در جهت بی خاصیت و بی اثر کردن آن بوده و همه , از علما و گویندگان امت, و هم مردم تقصیر دارند.دروغ ها و تحریف ها پیرامون حادثه کربلا به حدی است که استاد مطهری اینچنین می نویسد: امروز باید عزای حسین علیه السلام را گرفت؛ اما برای حسین در عصر ما یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده است و آن, این همه دروغهایی است که درباره ی حادثه کربلا گفته می شود و هیچکس جلوی این دروغها را نمی گیرد.برای مصیبت حسین بن علی باید گریست, ولی نه برای شمشیرها و نیزه هایی که در آن روز بر پیکر شریفش وارد شد, بلکه بخاطر دروغها.
نکته ی مهم آنکه همه ی ما در برابر این دروغها مسئولیم. بی شک آن روضه ای ارزش حقیقی را داراست و روح انسان را اوج و تعالی بخشیده و به مکتب حسین بن علی علیه السلام پیوند می دهد که معارف و سطح فکر را ارتقا بخشیده و هدف و فلسفه ی قیام حسین بن علی را بازگو نماید؛ اشک حاصل از چنین معرفتی نه تنها سیر دهنده و بالا برنده است , بلکه صیقل دهنده و پاک کننده نیز هست. اما اشکی که از راه قصابی کردن حاصل شود اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد.مطلبی که نباید از نظر دور داشت این است که در میان وقایع تاریخی کمتر واقعه ای را می توان یافت که از نظر سند و نقل های معتبر به اندازه ی حادثه ی کربلا غنی باشد. و اشتباه است اگر چنین تصور شود که علت دروغ ها و شبهه افکنی ها در این مورد به این خاطر است که نقل های تاریخی محدود و یا نامعتبر است. بلکه حادثه ی کربلا دارای معتبرترین منابع و اسناد تاریخی است و این حوادث در منابع شیعه و سنی بطور مبسوط بیان شده و با یکدیگر انطباق دارند و به یکدیگر نزدیک هستند.
پرسش ها و تشکیک ها و شبهه هایی که گاها از شبکه های خبری و یا فرقه های معاند با اسلام و مکتب تشیع مطرح می شود نه تنها از عظمت این حادثه نمی کاهد, بلکه سبب روشن شدن وجوه مختلف این حادثه و عمق بخشی باورهای مسلمانان شده و روشنگری هر چه بیشتر و شناخت نسبت به آن را بهمراه دارد.
در این ستون بر آنیم تا به یکی دیگر از این شبهاتی که مطرح شده است بپردازیم.
سوال:
چرا حسین بن علی و یارانش در کربلا با وجود آن همه عطش, چاه نکنده اند؟ زمین کربلا با واقع شدن در کنار شط فرات زمینی حاصلخیز است که با کندن 4 الی 5 متر می توان به آب رسید. آیا آن هفتاد و دو تن توانایی کندن زمین و حفر چاه را نداشتند؟
پاسخ:
همگی مورخین و جغرافیدانان بر این نکته اذعان دارند که واقعه ی کربلا در غرب رود حسینیه یا علقمه واقع شده است.(دایرة المعارف مصاحب, ج 2 ص 2190 ذیل واژه کربلا) در واقع علقمه یا حسینیه نهری کوچک است که از فرات منشعب شده و کربلا تا فرات حدود 20 کیلومتر فاصله دارد. از نظر جغرافیدانان, عراق از مناطق گرم و سوزان محسوب می شود( لغتنامه دهخدا- ج 10 شماره 15786) و گرمای سوزان کربلا را می توان از زائرانی که به آنجا مسافرت می کنند جویا شد. تا اواخر آبان ماه کربلا گرم و غیر قابل تحمل است.و آبادانی نسبی امروز کربلا ناشی از توجه شیعیان به این منطقه و حفر شعبه های متعدد از رودخانه به این سرزمین و کشت و کار در آن و اطراف حرم حضرت سید الشهداء علیه السلام بوده است و قبل از واقعه ی عاشورا, این سرزمین, دشتی خشک بیابانی بوده است.بعلاوه رود فرات همیشه پر آب نیست و درماههای گرم سال آب آن به حداقل رسیده و بسیاری از شعبه های آن خشک می شود.
مطلب دیگر آنکه امام حسین علیه السلام هنگام مواجهه با سپاه حر بن یزید – قبل از توبه ی حر- از او خواستند اجازه دهد تا امام و یارانش در غاضریه در شمال شرق کربلا که دارای آب بود فرود آیند و حر نیز به ماموریت از ابن زیاد این تقاضا را نپذیرفت و نامه ی ابن زیاد را خواند که در آن آمده است: ( آنها را در سرزمینی بی آب و سبزه فرود آور... ) این مطلب در کتب تاریخی شیعه و سنی آورده شده است.
مطلب دیگر آنکه برخلاف ادعای بی اساس پرسش کننده, کربلا دارای سفره های آب زیرزمینی نمی باشد و اکنون نیز همین گونه است.
همچنین در پاسخ به این شبهه باید یادآوری نمود که: در هنگام جنگ و محاصره ی سخت دشمن , آنهم با سپاهی کوچک و محدود, فرصت و نیرویی برای چاه کندن نمی ماند.وقتی لشکری 72 نفره در مقابل سپاهی که به نقل مورخین حداقل 30000 نفر در حلقه ی محدود محاصره قرار دارند و هر لحظه امکان حمله ی ناگهانی و غافلگیرانه ی دشمن به هسته ی مرکزی وجود دارد, تدبیر نظامی و عقل و خرد حکم می کند که هر چند نفر از این سپاه کوچک در حال آماده باش بوده و مواضعی را که هر لحظه امکان حمله و نفوذ یا تیراندازی دشمن وجود دارد مراقبت نمایند. در چنین شرایطی انسان برای حفظ موقعیت خود فرصت خواب را هم نخواهد داشت چه رسد به چاه کندن و رفتن به درون زمین و اشتغال به چنین عمل غافل کننده ای .
کندن چاه در محیط بیرون از خیمه گاه نیز بی شک مورد تعرض دشمن واقع می شد و دشمنی که آب را سد نموده قطعا با آن مقابله می نمود. و در هر صورت کندن چاه با آماده باش نظامی در تناقض خواهد بود.
در پایان نظر آیت الله مکارم شیرازی را در پاسخ به شبهاتی در این حوزه از سایت خبری طارق نیوزنقل می نماییم:
با اهداء سلام و تهیات.تعبیرات غیر مودبانه ای که آنها در گفتگوهایشان بکار برده اند, بهترین دلیل بر تعصب و نادانیشان است. مشکل آنها این است که عاشورای حسینی در هر سال باشکوه تر و سبب عظمت شیعه می شود.آنها می خواهند به نحوی آن را کم رنگ و بی رنگ کنند و قطعا نمی توانند.
اما مسئله تشنگی در مهرماه در کربلا که نسبتا منطقه گرمی است جای تعجب نیست و در مورد حفر چاه نیز در برخی روایات آمده به هنگامی که می خواستند چاه حفر کنند مورد حمله قرار می گرفتند...
بابی انت و امی یا حسین
بسم الله الرحمن الرحیم
از جمله اساسی ترین پایه های اعتقادی مسلمانان و بخصوص شیعه واقعه ی کربلا می باشد.
دشمن تلاش می کند با انواع شبهه اصل عاشورا را مسئله ای محدود در نقطه ای از جزیرة العرب آن هم جنگی قبیله ای و خانوادگی قلمداد نموده واز این طریق آن را کم رنگ نماید . آنها که تحمل نام اسلام را ندارند, تردیدی ندارد که با آنچه که سبب اعتلا و قدرت گرفتن اسلام و مسلمین می شود نیز بیگانه اند. واقعه ی عاشورا آن حادثه ی عظیم است که نه تنها اقلیت شیعه را اعتلا و قدرت بخشید؛ بلکه عامل بیدارگری و الگوگیری در بسیاری از انقلابها و حرکتهای آزادیخواه در سطح جهان بوده است. این حقیقتی است که دشمنان بخوبی دریافته اند و تا آنجا که در توان دارند به مبارزه با این حقیقت همیشه زنده و تاثیرگذار بشریت پرداخته و به زعم خود تلاش نمایند تا از رنگ آن بکاهند. غافل از آنکه نور خداوند را هرگز نمی توانند خاموش نمایند.
از آنجا که واقعه ی عاشورا اساس حیات اسلام و قوام دین است و رفع تیرهای شبهه و تردید از آن بمنزله بزرگداشت و حفظ اسلام است, بر آن شدیم تا در چندین شماره به شبهات و تردید افکنی های دشمنان نادان پرداخته و با روشنگری و بصیرت, سنگ بنای باورهای خویش را استحکام بخشیده و بعلاوه در بیدارگری این عرصه نقشی ایفا نماییم.
سوال: 1
چرا این همه در زیارت عاشورا , بعد از صلوات و شب نوزدهم رمضان و .. به لعن و نفرین می پردازید؟ از رافت پروردگار و رحمت بی انتهایش بعید نیست که افراد ظالم نیز بخشوده شده و وارد بهشت گردند!
پاسخ:
الف.) لعن در لغت به معنای طرد و دور کردن با غضب است. لعن اگر از جانب خداوند باشد در آخرت به معنای عقوبت و در دنیا به معنای انقطاع از قبول رحمت و توفیق است. و اگر از انسان باشد به معنای دعا و نفرین و درخواست بر ضرر برای کسی است.( راغب اصفهانی- مفردات- ج 3 ص 471)
ب) در قرآن کریم خداوند متعال 37 بار « لعن» را با انتساب به خودش و یک بار با انتساب به مردم به کار برده است.و این حد از بکار بردن این واژه خود دلیل است بر مجاز بودن کاربرد آن برای خداوند متعال.خداوند, ستمکاران , کافران, افراد مسخ شده بنی اسرائیل, کسانی که عادت بر آزار پیامبر داشتند, یهودیان مخفی کننده ی حق, و آنهایی که به زنان پاک نسبت ناروا می دهند را لعن نموده است.پس همانگونه که خداوند ارحم الراحمین است, اشدالمعاقبین و مجازات کننده نیز هست. و در آیه 159 بقره نیز مومنین را امر فرموده بر لعن آن ستمکاران.
ج) با مراجعه به احادیث نبوی پی می بریم که رسول خدا تعبیر « لعن» و مشتقات آن را در موارد بسیاری, حتی برای مسلمانان و برخی از صحابه بکار برده اند. نهی های شدید حضرت همراه با غضب بخاطر اعمال زشتی بوده که از برخی سرزده است و چنین لعن هایی را سبب شده است. چند نمونه:
فرمودند: خداوند لعنت کند شراب, شرابخوار, ساقی(شراب دهنده) وفروشنده و خریدار را.
و فرمودند: خداوند لعنت کند رشوه دهنده و رشوه گیرنده را در قضاوت.و فرمودند: خداوند لعنت کند ربا و گیرنده ربا و دهنده آن و نویسنده و شاهد آن را .(موسوعه – ج6 ص 594)
با این وصف کاربرد لعن و نفرین برای انسانها نیز مجاز است.
د) زیارت نوعی اعلام موضع و مشخص کردن خط فکری است.
ه) آنچه بعنوان متن زیارت خوانده می شود از نظر محتوا و جهت دهی از حساسیتی ویژه برخوردار است.و زیارت عاشورا موضع عقیدتی و فکری شیعه و نشانه گرفتن خطوط فکری انحرافی است. بنابراین باید گفت: لعن شعار همیشگی شیعه است.
و) تکرار لعن و نفرین بر ستمگران در زیارت عاشورا, موجب پیدایش و تقویت روحیه ی ظلم ستیزی و مقاومت است.
ز) تکرار لعن ها در زیارت عاشورا سبب تقویت روحیه ی شهادت طلبی و نترسیدن از ایثار جان و دارایی در راه حفظ اسلام و ارزش های دین است. و دشمنان سخت از این موضوع هراسان و بیزارند.
ح) مشخص نمودن موضع برای کسانی که بر طریق حق اند امری لازم است؛ زیرا در این صورت است که منافقان و دشمنان مشخص شوند.امام صادق علیه السلام فرمودند: هیهات ! دروغ می گوید کسی که ادعا کند دوست ماست و از دشمن ما بیزاری نجوید. ( بحار- ج 27 ص 58)
ط) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: از بزرگترین چیزهایی که بهترین ملائکه سماوات با آن تقرب می جویند صلوات بر دوستان ما اهل بیت لعن بر دشمنان ما است.(بحار ج 65 ص37 ) بنابراین لعن و اعلان برائت از افعالی است که سبب تقرب انسان است و بلکه جزء اعمال فرشتگان است.
ی) حب و بغض دو نیروی بسیار عظیم اندکه اگر در حد کمال در انسان رشد نمایند, اثر عظیمی خواهند داشت.همانگونه که با پیدایش عشق و محبت شدید , نیرویی عظیم در انسان پدید می آید و می تواند تمام قوا را به کار انداخته و بسوی محبوب سوق دهد؛ بغض و نفرت نیز می تواند انسان را از دشمن و یا انسان شقی بیزار و دور نموده و این بیزاری از انسان بد در حقیقت بی زاری جستن از بدیهاست. بنابراین باید گفت که لعن و بیزاری جستن مداوم نسبت به ستمگران, انسان را از انفعال و بی تفاوتی نسبت به ستم و ستمگر خارج نموده و به نیرویی فعال و متحرک و موثر و سازنده تبدیل می کند.
ک) « تولّی و تبرّی » دو امر مهم در اسلام هستند که مورد سفارش و تاکید قرار گرفته اند. انسان نمی تواند خوب و بد و مظهر خوبی ها و بدی ها را با هم دوست داشته باشد. زیرا دو امر متضادند..
ل) روانشناسان نیز بر این باورند که از راههای اساسی برای بازداشتن مردم از فساد و بدی ها و سوق دادن آنها به سمت مطلوبها, ارائه ی الگوهای کامل و قوی از هر دوطرف است.و این مطلب از حیث روانی و اجتماعی بسیار تاثیرگذار است.
م). حب و بغض تنها در قلب باقی نمی ماند؛ بلکه بازخورد آنها را در رفتار افراد باید مشاهده نمود. با ملکه شدن حب و علاقه به اهل حق و همچنین بغض و انزجار نسبت به اهل باطل در باطن انسان است که رفتار مطابق حق نیز شکل گرفته و شالوده ی رفتار ظاهری انسان, باطن و درون فرد است.
ن) لعن و سلام دو شعار اساسی برای اعلان خطر و نیز بشارت هستند.لعن هشدار است از وجود خطر کمین های دشمن و انحرافات.
با این توضیحات می توان سخن را اینگونه ختم نمود که: لعن یک اصل ضروری و زیربنایی است که از ضروریات اجتماع مسلمین محسوب می شود و از راههای اساسی در هدایت به سمت حق و حقیقت و دوری از باطل و اهل آن می باشد. چگونه می توان کسی را که مستحق تبری و لعن و انزجار است مضایقه نمود در حالی که خداوند متعال می فرمایند:
قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ: برای شما مومنان بسیار پسندیده و نیکوست که به ابراهیم و اصحابش اقتدا کنید که آنان به قوم خود گفتند: ما از شما و بت های شما که بجای خدا می پرستید به کلی بیزاریم. ما مخالف و منکر شماییم و همیشه میان ما و شما کینه و دشمنی خواهد بود. ( الممتحنة : 4)
یک شبهه: امیرمؤمنان خود فرمودند قاتل مرا فقط یک ضربه بزنید پس چرا صد بار اللهم العن قتلة امیرالمومنین می گوئیم؟
در پاسخ به نکاتی توجه کنید :
1- معنای لعن و لعنت طلب دور بودن از رحمت الهی و محروم بودن از لطف و عنایت او است .
لعن به معنای طلب دوری از رحمت الهی، نسبت به کافران و ظالمان در قرآن نیز آمده است «ان الله لعن الکافرین و اعد لهم سعیرا؛ خداوند کافران را لعن می کند و عذاب را برای آنان آماده کرده است» (احزاب، ایه 64).
و همچنین کسانی که پیامبر را آزار داده اند مورد لعن قرار گرفته اند. «ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره؛ کسانی که خداوند و پیامبرش را آزار می دهند خداوند آنان را در دنیا و آخرت مورد لعن قرار می دهد» (احزاب، آیه 57).
2- امیر مومنان حجت حق و انسان کامل و عبد صالح خداوند و سید اوصیا و ابو الائمه و برترین مخلوق خدواند بعد از رسول خدا –ص- است . او آبرومند درگاه الهی و محبوب حق تعالی و وارث همه کمالات و فضایل انبیا و آیینه دار همه کمالات و اسما وصفات حق تعالی است .
3- بدون شک قاتل چنین بنده شایسته ای منفورترین و شقی ترین خلق خدا و مستحق شدیدترین مجازات و کیفر در دنیا و اخرت است و 100 بار لعن کردن او در شب های قدر حداقل استحقاق او است .
4- میان احکام ظاهری شریعت و احکام باطنی آن متفاوت است . از نظر احکام ظاهری ابن ملجم باید با یک ضربه قصاص شود و کیفر ببیند اما از نظر باطنی و معنوی چون حجت الهی و انسان کامل را به شهادت رسانده باید کیفری متناسب با بزرگی مقام حجت خدا و منزلت و عظمت او شامل حال او شود و بزرگترین کیفر برای یک انسان دور شدن او از رحمت و لطف خداوند است که امثال ابن ملجم استحقاق نه 100 بار لعن بلکه هزاران هزار لعن و بلکه سزاوار لعن ابدی هستند .
5- ابن ملجم با کشتن امیر مومنان -ع- انسانیت و همه انسان ها را کشت و به همین میزان سزاوار کیفر و مجازات است .