اعمال شب لیل الرغائب
بسم الله الرحمن الرحیم
نماز یک انقلاب بزرگ
نماز ، قائم شدن وفریاد تکبیر در درون است آیا نماز ما انقلابی در حد شعار است؟
نماز ما سازنده نیست . باید خیره شویم به نمازی که به صحنه ی عمل می آوریم تا معلوم شود عیب از ماست یا از نماز!
آیا " تنهی عن الفحشاء و المنکر بودن" خاصیت ذاتی نماز است ؟
بعبارت دیگر آیا اجرای نماز تاثیری بنام بازدارندگی و سازندگی را قهرا بدنبال دارد یا نمایشگر صحنه نیز در آن موثر است !
گاهی نماز بنده صرفا زمزمه است ؛ تکرار همان نمایش دیروز و دیروزها است و فرد تنها از روی عادت حرکات را منظم انجام می دهد و هماهنگ با آنها کلمات نماز را نیز به زبان می آورد
آیا براستی نماز صرفا عبارت از تکرار مکرر حرکات و کلمات است !
"حرکات و اذکار ,جسم نماز را می سازد" ؛
نماز حقیقتی دارد معراج دهنده و وصل دهنده و نجوایی دوطرفه با معبود است ؛ آن حقیقت است که روح این جسم است "زنده کننده و حیات دهنده به جسم نماز".
روح معراج برنده ی نماز که نمازگزار را تا عرش الهی صعود می دهد درآن نمازی است که صرفا زمزمه نیست ؛ بیان جملاتی از حفظ نیست بلکه! فریاد است.
نماز, برخاستن از میان همه ی غیرها ست
و تکبیرات نمازگزار فریادی است که مخاطبش نه جهان پیرامون , که تمام دنیا درون اوست.
آنجا که تکبیرات نماز کوبنده تر و درهم شکننده باشد از چنان تاثیری برخوردار است که خودبخود تمام اغیار ( اندیشه ها و تخیلات و شلوغی های درون ) را خاموش و ساکت نموده , همه ی وجود را وحدتی سراسری بخشیده و در صحنه حاضر می نماید ؛ به گونه ای که صدایی جز " الله اکبر" را جان نمازگزار نمی شنود.
این چنین نمازی انقلاب است.
انقلابی در درون که بیدارکننده و پیش برنده و آنگاه سیردهنده تا ملکوت است
چرا این همه در نماز نکبیر وجود دارد! روح این فریاد چیست که دائما تکرار می شود؟
مگر نه اینکه انقلابات امت های اسلامی با همین شعار بوده و هست.
اذان نیز که شعار اسلام و فریاد بیدارکننده ی خفتگان و غافلان و دعوت بسوی نماز است با همین شعار آغاز و خاتمه می یابد.
جان این شعار, فریاد توحید است . کنار زدن همه ی رب النوع ها و طاغوتها و انتخاب الله است.
براستی با کدام سلاحی قوی تراز الله اکبر می توان جان خفته را بیدار کرد !
تکبیر است که می تواند شلوغی های درون را که ناشی از زندگی روزمره بوده و جان را درگیر و به خود مشغول ساخته, خاموش کرد
به فرموده ی پروردگار: اِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبحا ً طَویلا..مزمل - 7 : (تو در روز مشغله های بسیار داری که مانع از فراغ دل توست ...
وآنگاه نمازی در" بیداری "در حضور پروردگار به صحنه آورد و با درک وجود و حضور مخاطبی عظیم و مهربان است که مستقیم و بی پرده و با یقین می توان ملتمسانه طلب نمود : ربنا آتنا فی .....
تکبیری می تواند تمام جان و قوا را در صحنه حاضر کند که نه با صدایی آرام و لطیف و زمزمه گونه بلکه مقتدرانه و هشداردهنده باشد
سئوال:آیا ولی فقیه از ولایت تکوینی برخوردار است؟ |
پاسخ: |
در ابتدا هرکدام از اصطلاحات فوق را تعریف می کنیم : ولایت تکوینی: به معنای تصرف در موجودات و امور تکوینی است. روشن است چنین ولایتی از آن خداست، اوست که همه موجودات تحت اراده و قدرتش قرار دارند. اصل پیدایش، تغییرات و بقای همه موجودات به دست خداست. از این رو او ولایت تکوینی بر همه چیز دارد. خدای متعال مرتبه ای از این ولایت را به برخی از بندگانش اعطا می کند. معجزات و کرامات انبیاء اولیا علیهم السلام از آثار همین ولایت تکوینی است. آن چه در ولایت فقیه مطرح است، ولایت تکوینی نیست. ولایت تشریعی: یعنی این که تشریع و امر و نهی و فرمان دادن در اختیار کسی باشد. اگر می گوییم خدا ربوبیت تشریعی دارد یعنی اوست که فرمان می دهد که چه بکنید و چه نکنید و امثال این ها. پیامبر(ص) و امام(ع) هم حق دارند به اذن الهی به مردم امر و نهی کنند درباره فقیه نیز به همین منوال است. اگر برای فقیه ولایت قائل هستیم مقصودمان ولایت تشریعی است یعنی او می تواند و شرعاً حق دارد به مردم امر و نهی کند در طول تاریخ تشیع هیچ فقیهی یافت نمی شود که بگوید فقیه هیچ ولایتی ندارد. آن چه تا حدودی مورد اختلاف فقهاست. مراتب و درجات این ولایت است امام خمینی(ره) معتقد بودند تمام اختیاراتی که ولی معصوم داراست ولی فقیه همان اختیارات را دارد. مگر چیزی استثناء شده باشد، امام(ره) فرموده اند اصل اینست که فقیه دارای شرایط حاکمیت در عصر غیبت همان اختیارات وسیع معصوم را داشته باشد. مگر آن که دلیل خاصی داشته باشیم که فلان امر از اختصاصات ولی معصوم است از جمله جهاد ابتدایی که مشهور بین فقها این است که از اختصاصات ولی معصوم می باشد. از چنین ولایتی در باب اختیارات ولی فقیه به ولایت مطلقه تعبیر می کنند. معنای ولایت مطلقه این نیست که فقیه مجاز است هر کاری خواست بکند تا موجب شود برخی برای خدشه به این نظریه بگویند طبق ولایت مطلقه، فقیه می تواند توحید یا یکی از اصول و ضروریات دین را انکار یا متوقف نماید، تشریع ولایت فقیه برای حفظ اسلام است. اگر فقیه مجاز به انکار اصول دین باشد چه چیزی برای دین باقی می ماند، تا او وظیفه حفظ و نگهبانی آن را داشته باشد. قید مطلقه در مقابل نظر کسانی است که معتقدند فقیه فقط در موارد ضروری حق تصرف و دخالت دارد. پس اگر برای زیبا سازی شهر نیاز به تخریب خانه ای باشد، فقیه نمی تواند دستور تخریب آن را صادر کند. این فقها به ولایت مقید( نه مطلق) معتقدند بر خلاف معتقدان به ولایت مطلقه فقیه که تمامی موارد نیاز جامعه اسلامی را در قلمرو تصرفات شرعی فقیه می دانند.(1) |
در مورد این بحث به نظر می رسد که مقصود از ولایت تکوینی در زمان غیبیت حضرت ولی عصر (عج) ولایت بر قلب هااست که ولی فقیه با ارتباطی که با امام زمان (عج) دارد ومرتبه ای از این ولایت از طرف خداوند به او عطا شده است نیز به خواست خداوند وعنایات آن حضرت (عج)در حد مرتبه ربوبی وظرفیت او که بر اثر پیمودن راه بندگی آن چنان قرب وکمال معنوی پیدا کرده عطا می کند و می تواند به فرمان واذن الهی تصرفاتی داشته باشد. چراکه ولایت تکوینی یک کمال روحی ومعنوی است که در سایه عمل به تکالیف الهی وقوانین شرع در درون انسان پدید میآید وسرچشمه مجموعهای از کارهای خارقالعاده میگردد.این نوع ولایت بر خلاف ولایت تشریعی کمال وواقعیتی است اکتسابی، وراه کسب برخی از مراتب آن به روی همه باز است، وامام میتواند به بالاترین مراتب آن برسد. و ولی فقیه هم می تواند از برخی مراتب آن به اذن خدا بهره مند گردد.(2)
ولی مقاماتی که در "ولایت تشریعی" بیان گردیده، همه موهبت خداوندی است که پس از تحصیل یک سلسله زمینهها، چیزی جز خواست خداوند در آن دخالت ندارد.
پی نوشت ها:
1- پایگاه حوزه
2- لطفا نظرات خود را بیان کنید
آیا مقام امامت از نبوت بیشتر است؟
ابتدا به معانی و تعاریف این دو اشاره می کنیم آنگاه با استفاده از آیات وروایات به این سئوال پاسخ می گوییم:
واژه «نبی» از ریشه «نبأ» به معنای خبر مهم و خطیر گرفته شده است، بنابراین مفاد لغوی «نبی»، حامل خبر بزرگ و یا خبر دهنده از آن، میباشد. کلمه «نبی» که معادل آن در فارسی «پیامبر» است، در فرهنگ قرآن، به انسانی گفته میشود که وحی الهی را از خداوند بزرگ، با روشهای گوناگون میگیرد و گزارشگری است که بدون وساطت بشری دیگر، از جانب خدا خبر میدهد، درواقع آنچه به وی الهام میگردد برای مردم، محدود میباشد. قرآن مجید، در این زمینه میفرماید: «فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ؛ خدا پیامبران را به عنوان مژده آورندگان و بیم دهندگان، برانگیخت.»[ بقرة، آیه 213]
واژه «امام» بر حسب لغت مشتق از «اُم» به معنای هر چیز است که چیزهای دیگر به آن ضمیمه و نسبت داده میشوند و یا از او پیدا میشوند، یا الهام میگیرند.اما تعریف درمورد امامت وجود دارد:1-تعریف کلامی 2-تعریف فلسفی عرفانی . در تعریف کلامی برای امامت آن گونه که قبلا اشاره شد تکیه گاه متکلمین بر بعد ریاست و زعامت اسلامی و جانشینی پیامبر (ص)دراموری است که مربوط به دنیا و دین مردم می باشد. و تعریف دیگری برای امامت از ناحیه ی فلاسفه و عرفا شده، به این که امامت منصبی الهی همانند نبوت است و بین این دو هیچ فرقی به جز وحی نیست. امامت استمرار تمام وظایف نبوت به جز تحمل وحی الهی است. و نیز نوعی تصرف در باطن و نفوس افراد به کمال مطلوب انسان است. مطابق این تعریف ریاست در امور دین و دنیا که در تعریف سابق آمده شأنی از شؤونات و وظیفه ای از وظایف امامت به حساب می آید، وگرنه امامت نظیر نبوت در تمام درجات عالی است.
حال برای مشخص کردن مرتبه آنها به دلایلی اشاره می کنیم: قرآن کریم در آیه 124 سوره بقره مى فرماید : «خداوند ، ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او از عهده آزمایش ها به خوبى برآمد ; آن وقت ، مقام امامت را به او داد.» علامه طباطبایى(رحمه الله) در ذیل آیه 124 مى فرماید : از این آیه استفاده مى شود که مقام امامت در ذرّیه لایق و پاک و معصوم ابراهیم ـ على نبیناوآله وعلیه السلام ـ هم قرار داده شده است و پیامبران دیگرى نیز داراى این مقام بوده اند ; چنان که خداوند متعال مى فرماید : «و جعلنهم أئمّة یهدون بأمرنا... ;(انبیاء ، 73) و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مى کردند و به ایشان ، انجام کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحى مى کردیم و آنان پرستنده ما بودند. در اینجا روشن می شود که حضرت ابراهیم علیه السلام قبل از این که به مقام امامت برسد به مقام خلت رسیده بود و قبل از آن به مقام رسالت و قبل از آن به مقام نبوت و در آخر عمر بعد از امتحان های سخت خداوند او را به امامت برگزید قرآن کریم میفرماید: « فَقَدْ آتَیْنَآ آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُم مُّلْکًا عَظِیمًا؛ ما به آل ابراهیم کتاب آسمانی حکمت و حکومتی عظیم ارزانی داشتیم.» [نساء ، آیه 55] با استفاده از این آیه قرآن، معلوم میشود که خداوند، درخواست ابراهیم را پذیرفت و پس از مقام «نبوت» پیشوایی جامعه و حکومت بر امت را، به فرزندان صالح و وارسته وی عطا کرد. علامه طباطبایى می نویسد : نبى تنها داراى هدایت تشریعى و به اصطلاح ارائه کننده طریق است. اما امام افزون بر آن، داراى هدایت تکوینى هم هست. یعنى امام از نظر تأثیر باطنى و نفوذ روحانى که اثر وجودیش در قلب انسان مىتابد او را هدایت مىکند. و لذا مقامامامت یکنوع ولایت بر اعمال مردم است از نظر باطن، که توأم با هدایت مىباشد. (ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 372 تا ص 382)
درجای دیگر قرآن مجید، در این زمینه میفرماید: «فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ؛ خدا پیامبران را به عنوان مژده آورندگان و بیم دهندگان، برانگیخت.»[ بقرة، آیه 213] بر این اساس، کار عمده پیامبران در چهارچوب اخذ وحی و گزارش نمودن آنچه به وی الهام میگردد برای مردم، محدود میباشد. استاد مطهرى(ره) می گوید: فرق نبوت و امامت در این است که نبوت راهنمایى، ابلاغ و اخبار است. ولى امامت، رهبرى یعنى علاوه بر رهبرى اجتماعى، رهبرى معنوى به سوى خدا هم هست. (مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، ج 3،ص 318)از آیات قرآن استفاده می شود که برخى از انبیا ، فقط داراى مقام نبوت و رسالت بوده اند ; ولى برخى دیگر ، به جهت شایستگى بیش تر ، علاوه بر مقام نبوت و رسالت ، داراى مقام امامت نیز بوده اند ; مانند : حضرت ابراهیم ، حضرت موسى(علیه السلام) ، پیامبر خاتم (صلى الله علیه وآله)و.. . تمام پیامبران اولوالعزم علاوه بر مقام نبوت دارای مقام امامت نیز بودند و پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم از ابتدای رسالت دارای مقام نبوت بودند . در ادامه چند آیه وروایت دیگر برای روشن شدن موضوع ذکر می شود:
- آن گاه که پیامبر اکرم (ص) علی (ع) را در غدیر خم به خلافت و امامت منصوب می کند، خداوند می فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم؛ امروز دینتان را برایتان کامل کردم».اى پیامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنى پیامت را نرسانده اى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى دارد آرى خدا گروه کافران را هدایت نمى کند». ((مائده، 67))
- پیامبر اکرم فرمود: «هر کس بمیرد و امام زمام خویش را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است». (الغدیر، ج 10، ص 359-360)
- پیامبر رحمت (صلی الله علیه و اله ) فرمودند یا علی... انت افضل السابقین ای علی تو بهترین گذشتگان هستی ( بحار الانوار ، موسسه الوفاء بیروت ج 38 ص 134)
- عن اللّه تبارک و تعالی : یا أحمد، لولاک لما خلقتُ الافلاک و لولا علیٌ لما خلقتُک و لو لا فاطمه لما خلقتکما؛(1) أی احمد، اگر تو نبودی ، افلاک را خلق نمی کردم ، و اگر علی نبود، تورا خلق نمی کردم و اگر فاطمه نبود، شما را خلق نمی کردم "(بحارالانوار-ج16ص406)
باتوجه به تعاریف وشرح وظایف می توان گفت که مقام «نبوت و رسالت» ، یعنى مقام دریافت وحى الهى و تبلیغ و نشر آن در بین مردم ، و تربیت انسان ها از طریق « انذار و تبشیر »و تعلیم و آگاهى بخشیدن به مردم است امّا مقام «امامت » ، یعنى مقام رهبرى و پیشوایى مردم امام ، کسى است که با تشکیل یک حکومت الهى و به دست آوردن قدرتِ لازم ، سعى مى کند احکام خدا را عملاً اجرا کند و اگر هم رسماً نتواند حکومت تشکیل دهد ، تا آن جا که در توان دارد ، براى اجراى احکام مى کوشد درنتیجه از آیات و روایات استفاده مى شود که مقام امامت ، بالاتر از مقام نبوت و رسالت است
از روایات نیز اینگونه استفاده می گردد که مقام ائمه مخصوصا امیر المومنین علی (علیه السلام) بالاتر است پیامبر رحمت (صلی الله علیه و اله ) فرمودند یا علی... انت افضل السابقین ای علی تو بهترین گذشتگان هستی ( بحار الانوار ، موسسه الوفاء بیروت ج 38 ص 134)
و در روایتی دیگر فرمودند : خیر الاولین و الاخرین من اهل السموات و الارضین او بهترین اولین و اخرین از اهل اسمانها و زمین ها است هنگامی که روز قیامت شود او را بر شتری از شترهای بهشتی سوار می کنند با حرکت او جای جای قیامت روشن می گردد پیامبران می پرسند این اقا با این همه عظمت کیست ایا او نبی مرسل است ؟ منادی ندا می دهد ایشان علی بن ابیطالب وصی حبیب الله است .( بحار الانوار چ موسسه الوفاء بیروت ج 27 ص 360)
درپایان شبه ای که ممکن است مردم عادی از طرح این سئوال که چطور مقام امامت از نبوت بیشتر است؟ پیدا کنند چنین روشن می سازیم که:
اولا"آیات الهی درقرآن کریم به سراحت این موضوع رابیان کرده است .(بطور مثال آیه 124سوره بقره)
ثانیا" احادیث قدسی که به یقین سخن خداوند متعال می باشد بیان کننده این موضوع است.(بطورمثال حدیث لولاک لما خلقت...)
ثالثا"ماشیعیان از روایات معصومین (ع) بعنوان یک سند قوی استفاده می کنیم علاوه برروایاتی که اشاره شد به چند مورد دیگر استناد می کنیم: امام رضا (ع) ضمن تصریح به محدودیت اذهان مردم در نیل به حقیقت امامت تصریح می کند که امامت بالاتر از نبوت است و برای این ادعا حضرت به اعطای مقام امامت بعد از نبوت به حضرت ابراهیم استدلال می کند: «و ان الامامه خص الله ابراهیم الخلیل (ع) بعد النبوه و الخله مرتبه ثالثه و فضیله شرفه بها». (عیون اخبار الرضا، ج 2، صص 6- 195؛ الکافی، ج 1، ص 199؛ کتاب الحجه، ب نادر جامع، ح 1) امام صادق (ع) در مقام توصیف اوصاف و مقامات حضرت ابراهیم به ترتیب به مقامهای: 1- عبد، 2- نبی، 3- رسول، 4- خلیل، 5- امام، اشاره و تاکید میکند این مقام ها به ترتیب بوده یعنی اول عبد بعد نبی بعد رسول بعد خلیل و در آخر به مقام امامت نایل می آید. (کافی، ج 1، ص 175) امام سجاد (ع) بعد از توصیف خود به ائمه مسلمین خودشان را «حجج الله»، «امان اهل الارض»، «بنا یمسک الله السماء»، «بنا یترل الغیث و ینشر الرحمه و یخرج برکات الارض» و «لولا ما فی الارض منا لساخت باهلها» توصیف می کند که نگاه بلند و ژرف آنان به امامت را می رساند. این اوصاف از اوصاف اختصاصی امامان است که پیامبران پیشین – جز پیامبر اسلام – بر آنها متصف نبودند.
افضلیت امامت و مصادیق منحصره آن یعنی دوازده امام معصوم بر پیامبران دیگر از روایات موجود در مقالات قبلی ذیل عنوان «امام واسطه فیض الهی» نیز روشن میشود
رابعا" با یک حساب سرانگشتی عقل تأیید می کند که روند تکاملی انسان از ابتدای خلقت آغاز وبه مرور به طرف جلو بوده است وامامان که پس از انبیاء آمده اند با توجه به این موضوع باید ازمقام ورتبه بالاتری برخوردارباشندتابتوانند هم ارشاد کنند وهم رهبری نمایند.
وخامسا" صفات وویژگی های لازم برای امامت عبارتند از: الف. مشروعیت الهی امامت؛ ب. صفات خاص (علم و عصمت)؛ ج. مرجعیت علمی و دینی؛ د. واسطه فیض و قطب (ولایت عامه)؛ هـ . برخورداری از الهام. بر اساس این تعریف و ویژگی ها هر شخصی ولو حاکم عادل نمی تواند (امام) و حائز صفت امامت گردد، چرا که جمع صفات فوق در انسان های عادی مشکل بلکه ممتنع است و فقط انسان های محدود با فضل الهی و مورد نص خداوند و رسولش می توانند چنین ادعایی را مطرح کنند.