در بین احادیثی که درباره نوروز وجود دارد دو حدیث معروفتر از بقیه هستند که یکی از آنها از معلی بن خنیس روایت شده که اخباری را ارائه می دهد و دیگری که در کتاب دعائم الإسلام مطرح شده که به آداب هدیه دادن و هدیه گرفتن اشاره دارد . ما عین روایت اول را خدمت عزیزان عرض خواهیم کرد:
عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَیسٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع یوْمَ النَّیرُوزِ فَقَالَ أَ تَعْرِفُ هَذَا الْیوْمَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک هَذَا یوْمٌ تُعَظِّمُهُ الْعَجَمُ وَ تَتَهَادَى فِیهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ ع وَ الْبَیتِ الْعَتِیقِ الَّذِی بِمَکةَ مَا هَذَا إِلَّا لِأَمْرٍ قَدِیمٍ أُفَسِّرُهُ لَک حَتَّى تَفْهَمَهُ قُلْتُ یا سَیدِی إِنْ عُلِمَ هَذَا مِنْ عِنْدِک أَحَبُّ إِلَی مِنْ أَنْ یعِیشَ أَمْوَاتِی وَ تَمُوتَ أَعْدَائِی فَقَالَ یا مُعَلَّى إِنَّ یوْمَ النَّیرُوزِ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی أَخَذَ اللَّهُ فِیهِ مَوَاثِیقَ الْعِبَادِ أَنْ یعْبُدُوهُ وَ لَا یشْرِکوا بِهِ شَیئاً وَ أَنْ یؤْمِنُوا بِرُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ وَ أَنْ یؤْمِنُوا بِالْأَئِمَّةِ ع وَ هُوَ أَوَّلُ یوْمٍ طَلَعَتْ فِیهِ الشَّمْسُ وَ هَبَّتْ فِیهِ الرِّیاحُ وَ خُلِقَتْ فِیهِ زَهْرَةُ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی اسْتَوَتْ فِیهِ سَفِینَةُ نُوحٍ عَلَى الْجُودِی وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی حَمَلَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ص عَلَى مَنْکبِهِ حَتَّى رَمَى أَصْنَامَ قُرَیشٍ مِنْ فَوْقِ الْبَیتِ الْحَرَامِ فَهَشَمَهَا وَ کذَلِک إِبْرَاهِیمُ ع وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی أَمَرَ النَّبِی ص أَصْحَابَهُ أَنْ یبَایعُوا عَلِیاً ع بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی وَجَّهَ النَّبِی ص عَلِیاً ع إِلَى وَادِی الْجِنِّ یأْخُذُ عَلَیهِمُ الْبَیعَةَ لَهُ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی بُویعَ فِیهِ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فِیهِ الْبَیعَةَ الثَّانِیةَ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی ظَفِرَ فِیهِ بِأَهْلِ نَهْرَوَانَ وَ قَتَلَ ذَا الثُّدَیةِ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی یظْهَرُ فِیهِ قَائِمُنَا وَ وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی یظْفَرُ فِیهِ قَائِمُنَا ع بِالدَّجَّالِ فَیصْلِبُهُ عَلَى کنَاسَةِ الْکوفَةِ وَ مَا مِنْ یوْمِ نَیرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَیامِنَا وَ أَیامِ شِیعَتِنَا حَفِظَتْهُ الْعَجَمُ وَ ضَیعْتُمُوهُ أَنْتُمْ وَ قَالَ إِنَّ نَبِیاً مِنَ الْأَنْبِیاءِ سَأَلَ رَبَّهُ کیفَ یحْیی هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ الَّذِینَ خَرَجُوا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیهِ أَنْ یصُبَّ الْمَاءَ عَلَیهِمْ فِی مَضَاجِعِهِمْ فِی هَذَا الْیوْمِ وَ هُوَ أَوَّلُ یوْمٍ مِنْ سَنَةِ الْفُرْسِ فَعَاشُوا وَ هُمْ ثَلَاثُونَ أَلْفاً فَصَارَ صَبُّ الْمَاءِ فِی النَّیرُوزِ سُنَّةً الْخَبَرَ ( مستدرک الوسائل ج : 6 ص : 353 ، بَابُ اسْتِحْبَابِ صَلَاةِ یوْمِ النَّیرُوزِ وَ الْغُسْلِ فِیهِ وَ الصَّوْمِ وَ لُبْسِ أَنْظَفِ الثِّیابِ وَ الطِّیبِ وَ تَعْظِیمِهِ وَ صَبِّ الْمَاءِ فِیهِ ) .
از معلی بن خنیس روایت است که گفت : به محضر امام صادق علیه السلام در روز نوروز وارد شدم که فرمود:
می دانی امروز چه روزی است ؟ گفتم : فدایتان شوم ، این روز روزی است که عجم آن را بزرگ می دارند و در آن هدیه می دهند . ابوعبدالله صادق علیه السلام گفت :
قسم به بیت عتیقی که در مکه است ( کعبه ) این نیست مگر برای امری قدیمی که آن را برایت می گویم تا آن را بفهمی . گفتم : ای سید من! اگر این از جانب شما آموخته شود برای من دوست داشتنی تر است از اینکه اموات من زندگی کنند و دشمنان من بمیرند .
پس حضرت فرمود :
ای معلی ! روز نوروز روزی است که:
1. الله از بندگان پیمان گرفت که او را عبادت کنند و بر او شریکی قرار ندهند
2. به رسل و حججش ایمان آورند و به ائمه علیهم السلام ایمان آورند
3. اولین روزی است که خورشید در آن طلوع کرده و بادها در آن وزیدن گرفته اند و زینت زمین در این روز آفریده شده
4. روزی است که کشتی نوح بر کوه جودی استقرار یافت
5. روزی است که در آن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم امیرالمؤمنین را بر شانه هایش گذاشت تا بتهای قریش را از بالای بیت الحرام سنگ زند و بشکند و همینطور است درباره ابراهیم علیه السلام
6. روزی است که نبی صلی الله علیه و آله و سلم به اصحابش امر کرد که با علی علیه السلام به اسم امیرالمؤمنین بیعت کنند و در آن روز بیعت دوم واقع شد
7. آن روزی بود که علی علیه السلام به اهل نهروان ظفر یافت و ذوثدیه ( صاحب دو پستان ) را کشت
8. روزی است که قائم ما و ولاة الأمر ظهور می کنند و آن روزی است که قائم ما علیه السلام بر دجال ظفر می یابد و او را در زباله دانی کوفه به دار می کشد و روز نوروزی نیست مگر اینکه ما در آن در پی فرج هستیم برای اینکه آن روز از ایام ما و ایام شیعه ماست که عجم آن را حفظ کرده در حالی که شما آن را ضایع کردید .
و فرمود : نبی ای از انبیاء از پروردگارش سؤال کرد که چگونه این قومی را که خارج شده اند زنده می کند که خداوند به او وحی کرد که بر قبور آنان آب بپاشد. در این روز که اولین روز از سال ایرانیان است پس زنده شدند و زندگی کردند در حالی که تعدادشان سی هزار نفر بود و بدین سان پاشیدن آب در نوروز سنت شد .
( مستدرک الوسائل ج : 6 ص : 353 )
امربه معروف ونهی از منکر
سوال: آیا می توان پدر و مادر خود را امر به معروف و نهی از منکر کرد؟
توضیح مطلب این است که:اولا همه ی افراد بشر در مسیر رشد و کمال هستند و شناخت معروف ها گام اولیه هستند برای عمل. همچنین شناخت منکرها و آنچه مورد نهی الهی است نیز امری ضروری و مقدمه است تا انسان آن ها را ترک نماید. در قرآن کریم و منابع حدیث مسئله ی امر به معروف و نهی از منکر بسیار مورد سفارش و ستایش قرار گرفته است که به مواردی از آن اشاره می شود:
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ال عمران 104
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ال عمران-114
امیرمومنان علی علیه السلام فرمودند: خُلُقِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ- وَ إِنَّهُمَا لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ- وَ لَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْق (خطبه 155)امر به معروف و نهی از منکر دو خلق از اخلاق خداوند سبحان است، اینها نه اجل کسی را نزدیک میکنند و نه از روزی کسی میکاهندفَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَلْعَنِ الْقَرْنَ الْمَاضِیَ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ- إِلَّا لِتَرْکِهِمُ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ- فَلَعَنَ اللَّهُ السُّفَهَاءَ لِرُکُوبِ الْمَعَاصِی وَ الْحُلَمَاءَ لِتَرْکِ التَّنَاهِی أَلَا وَ قَدْ قَطَعْتُمْ قَیْدَ الْإِسْلَامِ- وَ عَطَّلْتُمْ حُدُودَهُ وَ أَمَتُّمْ أَحْکَامَهُ ( خطبه قاصعه- 190)
خداوند مردم قرون پیشین را از رحمت خود دور نکرد، مگر به علت این که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند، خداوند افراد سفیه را به سبب گناه و خردمندان را به دلیل ترک نهی از منکر از رحمت خود بدور داشت، آگاه باشید که شما پایبندی به اسلام را از خود قطع کردهاید و حدود و قوانین اسلام را به تعطیل کشانده و احکام الهی را از بین بردهاید.»
این جمله هشداری است به مردم که لعنت خدا بر ملتهای پیش از اسلام در برابر گناه ترک امر به معروف و نهی از منکر آنها بود، و این که سفها و نابخردان آنها ملعونند به این سبب که مرتکب گناه میشدند، و اما این که خردمندان و دانشمندانشان مورد لعنت واقع شدند به این علت بود که مفاسدی را که از دیگران مشاهده میکردند زشت نشمرده و مانع نمیشدند چنان که خداوند در قرآن میفرماید: «لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ، ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوه»
اینک پس از بازبینی و تامل اجمالی بر اهمیت و جایگاه امر به معروف و نهی از منکر لازم است به سوال مورد نطر پرداخت.با نگاه کلی بر فرهنگ قرآن درباره ی پدر و مادر در آیات متعدد , پی می بریم که , اراده و خواست خداوند بر آن قرار گرفته است که ایشان دارای شانی والا و جایگاهی بلند مرتبه باشند. در چهار مورد از آیات خداوند پس از دعوت به ترک شرک و اجتناب از آن مستقیما سفارش نسبت به تکریم والدین نموده است. در جای دیگر فرموده است چنان خاضع و فروتن باش دربرابر ایشان که حتی کلمه ی اف را بر زبان نرانی و ایشان را از خویش مرنجان. در ادامه ی همین آیه(سوره ی عنکبوت) دستور فرموده که آنچنان افتاده و فروتن در برابر ایشان باش که گویا زیر دست پای ایشان هستی. به تعبیری می توان گفت که خداوند انسان را تکریم نموده و اجازه ی خوار بودن را به او نداده است اما در برابر والدین استثنایی قادل شده و فرمود: واخفض لهما جناح الذل. آنچه بیان گردید حد و مرز و یا حدود خط قرمز خداوند در امر پدر و مادر می باشد.
حال مطلب تقریبا روشن می گردد؛ انسان که موظف است و امر الهی برایش صادر شده است که در برابر والدین این چنین باشد, در مرتبه ی امر به معروف و نهی از منکر لازم است نهایت دقت و توجه و تدبیر را بکار برد و از سخن نرم و لطیف در برابر ایشان خارج نگردد. چرا که آزردن ایشان خود گناهی عظیم و از معاصی کبیره بشمار می آید. با این وصف, اگر نهی از منکر والدین مستلزم چنین تبعاتی باشد بر انسان لازم است که جانب احتیاط را در پیش گیرد و از وادی حد قرمز الهی خارج نگردد. و این وظیفه بر عهده ی افرادی بغیر از فرزند خواهد بود.
برای وضوح بیشتر مطلب, دعای امام زین العابدین در صحیفه (دعای 24) بسیار روشنگر است. آنجا که فرمودند: پروردگارا چنان کن که از هیبت و شکوه پدر و مادرم مانند پادشاهی خشمگین بترسم.حضرت شرطی برای چگونگی پدر و مادر قید نکرده اند ؛ بلکه وظیفه ی همگان را در هر موقعیت و پست عالی و مناصب که باشند مشخص نموده اند.
در فراز دیگر فرمودند: پروردگارا صدایم را در برابر ایشان آهسته و سخنم را خوشایند و رفتارم را نسبت به آنان نرم کن. و دلم را نسبت به آنان مهربان کرده و مرا با آنان رفیق و برایشان دلسوز قرار بده .پروردگارا اگر پدر و مادرم در گفتار با من زیاده روی کرده اند, یا حق مرا تباه ساخته اند یا در وظیفه ی خود نسبت به من کوتاهی کرده اند , پس من همه را به ایشان بخشیدم و بدین وسیله به ایشان احسان نمودم و از تو می خواهم که بار عواقب و گرفتاریها ی آن را از دوش آنان برداری .... زیرا که حق آنها بر من واجب تر و احسان و نیکی ایشان نسبت به من پیشتر و نعمتشان بر من بیشتر از آن است که بخواهم ایشان را به عدالت قصاص کرده یا مقابله ی به مثل نمایم.
در فراز دیگر فرمودند: پروردگارا یاد آنها را بعد از نمازهایم و در هر وقتی از اوقات شبم و هر ساعتی از ساعات روزم از یاد مبر. از این فرازها برداشت می شود که اگر انسان توان بازداشتن والدین را از خطاهایی که احتمالا انجام می دهند و خود متوجه نیستند ندارد, تکلیف دیگری بر عهده دارد و آن دعا کردن برای ایشان و طلب نورانیت و بصیرت برای ایشان از خداوند متعال است. چرا که بهر حال نهی از منکر خود نوعی مبارزه است و اگر انسان برای والدین خود بخواهد اجرا کند احتمال خروج از امر الهی و شکستن حریم ایشان وجود دارد. هو الحکیم.(ن)
واژه عید در اصل از فعل عاد (عود) یعود اشتقاق یافته است. معانی مختلفی برای آن ذکر کردهاند، از جمله: «خوی گرفته»، «هر چه باز آید ،از اندوه و بیماری و غم و اندیشه و مانند آن » ، « روز فراهم آمدن قوم» ، «هر روز که در آن ، انجمن یا تذکار فضیلت مند یا حادثه بزرگی باشد»، گویند از آن رو به این نام خوانده شده است که هر سال شادی نوینی باز آرد. (1)
ابن منظورچنین می گوید که برخیمعتقدند ، اصل واژه عید از «عادة» است، زیرا آنان (قوم)، بر جمع آمدن در آن روز، عادت کردهاند. (2)
به گفته ازهری: عید در نزد عرب، زمانی است که در آن شادی ها یا اندوهها، باز میگردد و تکرار میشود. ابن اعرابی آن را منحصر به شادیها دانسته است. (4)
واژه عید تنها یک بار در قرآن به کار رفته است :
اللّهُمَّ رَبَّنا اَنزِل عَلَینا مائِدَةَ منَ السَّماء تَکون لنا عیداً لاوَّلنا وآخرنا و آیة ً منک...(سورة مائده / آیه 114) در تفسیر نمونه ذیل این آیه گفته شده است: «عید در لغت،از ماده عود به معنی بازگشت است ، و لذا به روزهایی که مشکلات از قوم و جمعیتی بر طرف میشود و بازگشت به پیروزیها و راحتیهای نخستین میکند عید گفته میشود، و دراعیاد اسلامی به مناسبت اینکه در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاکی فطری نخستین به روح و جان باز میگردد و آلودگیهای خلاف فطرت از میان میرود، عید گفته شده است و از آنجا که روز نزول مائده روز بازگشت به پیروزی و پاکی و ایمان به خدا بوده است حضرت مسیح (ع) آن را عید نامیده و همانطور که در روایات وارد شده ، نزول مائده در روز یکشنبه بود و شاید یکی از علل احترام روز یکشنبه در نظر مسیحیان نیز همین بوده است. اگرچه در روایتی که از علی(ع) نقل شده میخوانیم «و کل یوم لا یعصی الله فیه فهو یوم عید» . هر روز که در آن معصیت خدا نشود روز عید است» نیز اشاره به همین موضوع است، زیرا روز ترک گناه، روز پیروزی و پاکی و بازگشت به فطرت نخستین است.»(3)
در روایات معصومین(ع) نیز بارها به این موضوع اشاره شده است، چنان که گذشت ، امیر المومنین علی (ع) فرموده اند هر روزی که در آن معصیت و گناه نشود، روز عید است.
از سوید بن غفله نقل شده است که گفت: در روز عید بر امیر المؤمنین علی(ع) وارد شدم و دیدم که نزد او نان گندم و خطیفه (خوراکی ازآرد وشیر)و ملبنة( غذا یا حلوایی که با شیر تهیه می شود )است. پس به آن حضرت عرض کردم روز عید و خطیفه ؟!.
پس از آن حضرت فرمود:"انما هذا عید من غفرله "، این عید کسی است که آمرزیده شده است.(4)
و نیز در یکی از اعیاد، آن حضرت فرمود: «انما هو عید لمن قبل الله صیامه، و شکر قیامه، و کل یوم لا یعصی الله فیه فهو یوم عید»، «امروز تنها عید کسی است که خداوند روزهاش را پذیرفته و عبادتش را سپاس گزارده است ، هر روز که خداوند مورد نافرمانی قرار نگیرد، عید راستین است.»
در روایات اسلامی برای اعیاد، به ویژه اعیاد مذهبی از جمله عید فطر، آداب و رسوم خاصیاز جانب معصومین توصیه شده است.
«زینوا اعیادکم بالتکبیر» عیدهای خودتان را با تکبیر زینت بخشید.
«زینوا العیدین بالتهلیل و التکبیر و التحمید و التقدیس» عید فطر و قربان را با گفتن ذکر لا اله الا الله، الله اکبر، الحمد لله و سبحان الله، زینت بخشید.
پینوشتها:
1- دهخدا، ذیل عید، زبیدی تاج العروس،ج 8 ، صص 439- 438
2- ابن منظور، لسان العرب، 3/319
3- تفسیر نمونه، ج 5 ، ص131
4- مجلسی، بحار الانوار، ج40 ،ص 73
آداب اسلامی نوروزی
از آداب مهم نوروز طهارت و پاکیزگی است که در اسلام به آن بسیار اهمیت داده است . امام صادق(ع) به معلی بن خنیس تعلیم دادند(( که چون نوروز شود؛ غسل کن و پاکیزه ترین جامه های خویش را بپوش و با بهترین بوهای خوش، خود را خوش بو گردان و در آن روز روزه بدار. پس چون از نماز پیشین و پسین و نافله های آن فارغ شوی ، چهار رکعت نماز بگذار یعنی هر دو رکعت به یک سلام. و در رکعت اول بعد از حمد ده مرتبه سوره ان انزلنا بخوان و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قل یا ایها الکافرین ، در رکعت سوم بعد از حمد ده مرتبه سوره توحید و در رکعت چهارم بعد از حمد ده مرتبه سوره فلق و ناس بخوان و به سجده ی شکر برو.))
شاید خواندن سوره قدر در این نماز اشاره به نزول برکات وخواندن معوذتین اشاره به درخواست رفع انواع بدی ها باشد.
از دیگر اعمال عید نوروز صله رحیم و دیدار با دوستان است که از سوی اسلام و امامان در روایات و احکام اسلامی مورد توجه قرار گرفته است؛ امام باقر(ع) می فرمایند : ارتباط با خویشان، اعمال را پاکیزه می کند، دارایی ها را افزایش و بلاها را دور می کند و مرگ آدمی را به تأخیر می اندازد.
از دیگر اعمال عید نوروز برقراری ارتباط خالصانه با خالق هستی و تقاضای تغییر در رفتار و گفتار و تمام احوال با دعای تحویل سال می باشد. بسم الله الرحمن الرحیم: یا مقلب القلوب و الابصار ، یا مدبر الیل و النّهار ، یا محول الحول و الاحوال ، حَوّل حالنا الی احسن الحال.
فقهای بزرگوار اسلام به پیروی از اخبار و احادیث روزه گرفتن در روز عید نوروز را مستحب پسندیده دانسته اند؛همچنین عموم فقها غسل کردن در نوروز را مستحب و ممدوح شمرده اند.
از دیگر اعمال خواندن و تکرار ذکر یا ذالجلال و الاکرام می باشد.
از اعمال مهم این روز قرائت هفت سین قرآن است که شامل 7 آیه از قرآن می باشد که با واژه ی سلام آغاز می شود که عبارتند از :
سلام علی آل ابراهیم ( سوره صافات آیه 109 )- سلام قولاً من رب الرحیم ( سوره یس آیه 58 )
سلام علی آل یاسین ( سوره صافات آیه 130 )– سلام علی موسی و هارون ( سوره صافات آیه 120)
سلام علی نوح فی العالمین ( سوره صافات آیه 79 )- سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین (سوره زمر آیه 73)
سلام علیکم بما صبرتم ( سوره رعد آیه 24 )
البته برخی از مومنان 7 آیه یاد شده را در قدح چینی نوشته و با آب باران شستشو می دهند و هنگام سال تحویل از آن می نوشند.
شبهات عاشورا- سئوال3
سئوال
در حادثه ی عاشورا,یکی از سوالات مهمی که ذهن ها را به خود مشغول می دارد, این است که چرا امام حسین علیه السلام زنان و فرزندان خردسال را با خود به کربلا برده اند؟ معمولا انسان در شرایطی که احتمال خطر وجود دارد و در سختی ها و حوادث تلخ خود را سپر بلا قرار می دهد و در شرایط جنگ خانواده را از آن محل دور ساخته ومصون می دارد. همچنین این سوال مطرح می شود که چرا امام خانواده خود را در محیط امن مکه نگذاردند و بعنوان یک رهبر سیاسی آگاه به شرایط خطر, باز هم ایشان را با خود همراه نمودند!
پاسخ
در تحلیل حادثه ی عظیمی چون عاشورا , آن هم حرکت وعملی که از سوی امام معصوم که عِدل قرآن بوده و به فرموده ی رسول گرامی اسلام, ثقل اصغر می باشد نمی توان براحتی به قضاوت و تحلیل نشست و دیدگاه خود را صد در صد قطعی تلقی نمود. بلکه همانطور که ثقلین ( قرآن و عترت) از یکدیگر جدا نیستند, در فهم و درک آنها نیز باید نکاتی مهم را در نظر گرفت.همانطور که قرآن کریم دارای رازها و بطون نهفته و مخفی بوده و اذهان مختلف به وجوه وزوایایی از آن دست می یابند, عمل و حرکت امام معصوم , آن هم واقعه ای با عظمت و ابعاد گسترده ی عاشورا نیاز به عمق نگری و مطالعه ای همه جانبه دارد و در نهایت نیز کسی نمی تواند ادعا کند که به عمق حرکت امام دست یافته است.
در این نوشتار به برخی تفسیرها و تحلیل های موجود در این زمینه می پردازیم؛ و جای تفکر و تدبر و مطالعه ی بیشتر در این موضوع برای مخاطب باقی است.
الف. بر اساس روایات و اعتقادات دینی ما که بر امامت و معصومیت حضرت سید الشهداء علیه السلام معتقدیم, تمام کارهای حضرت از روز اول حساب شده بوده و ایشان بی منطق و حساب و بدون دلیل کاری انجام نداده اند و هیچ عملی بطور اتفاقی و تصادفی صورت نگرفته است.( حماسه حسینی ج 3- ص 315)
ب. کار اباعبدالله علیه السلام, یک رسالت و ماموریت است و در این رسالت , اهل بیت را به عنوان طفیلی همراه خود نمی برد.سفر حضرت یک سفر خطرناک هست اما به این هدف اهل بیت را با خویش همراه نموده است تا رسالتی را در این سفر انجام دهند.( حماسه حسینی – ص 318)
پ. تاریخ اسلام یک تاریخ مذکر- مونث است. یعنی هم مردان و هم زنان در ساختن آن موثر بوده و هستند.ولی مرد در مدار خویش و زن در مدار خویش.( همان- ص 324)
ت. حضور و نقش زنان در کربلا نشانگر و معرف شخصیت حقیقی زن در اسلام است؛ باین معنی که در اسلام , ورود زن در اجتماع به معنی ارائه کردن و عرضه نمودن خود به مردان نیست.این حضور بصورت اختلاط زن و مرد نیست. بلکه زن در مدار خود و حفظ حریم و مرد نیز در مدار خود با حفظ حریم است. و زن در اسلام یک موجود دست و پا چلفتی نیست که از هیچ چیز خبر نداشته باشد.( همان ص 330)
ث. امام حسین علیه السلام از بیعت با یزید سرباز زده و با حکومت او مخالف است و لذا ماندن ایشان در مدینه بدون بیعت با حکومت ناممکن است و راه سفر را در پیش می گیرد. اگر در مکه می ماند تا در پرتو امنیت حرم الهی باشد بی شک حکومت ایشان را رها نکرده و با شکستن حرمت حرم و قتال و جنگ در آن امام را مجبور به بیعت می نمودند که این خود فتنه ای بزرگ است. همانطور که بنی امیه درسالهای بعد این تعرض به مکه را انجام داده و از آن ابایی نداشتند. و ماندن اهل بیت در مکه و عدم همراهی ایشان با سید الشهدا می توانست از بعد دیگری مانع از حرکت انقلابی امام باشد. بدین صورت که حکومت با تعرض به اهل بیت امام, ایشان را مجبور به تسلیم نماید.همانطور که در واقعه ی حره, بنی امیه به احدی از مردم مسلمان مدینه رحم ننموده و به مدت سه روز جان و مال و ناموس مردم را حلال اعلام نمود.
ج. ماندن اهل بیت در هر جای دیگری اعم از مکه و مدینه باز چنین احتمالی را در بر داشت که با تعرض عمال حکومت و اسیر و زندانی نمودن ایشان, روحیه ی امام را تحت تاثیر قرار داده و با آزرده نمودن ایشان, حضرت را مجبور به تسلیم و بیعت نمایند.
چ. حضرت با اهل بیت خود به امید نامه های دعوت و بیعت مردم کوفه به آن سمت حرکت نمودند.زیرا کوفه شهری شیعه نشین بوده و آن مردم در زمان حکومت حضرت علی علیه السلام از دوستان خاندان عترت بودند.در زمان حکومت امیرمومنان با معاویه جنگیده بودند و در اصل مهمترین و پایدارترین شیعیان امام علیه السلام در این شهر بودند. بسیاری از صحابه پیامبر اکرم و تابعین در این شهر می زیستند که به امام نامه نوشته و وعده ی وفاداری داده بودند. با این وصف حرکت امام بهمراه اهل بیت خویش بسوی این شهر امری خردمندانه و معقول بود.
خ. همراه بردن اهل بیت به کربلا یک فلسفه ی عظیم داشته است. همانطور که در مباهله نیز پیامبر اکرم برای نفرین و مبارزه به گروه ناحق, اعضای خانواده ی خویش را به همراه برده و در معرض مصاف با دشمن قرار داد. این حرکت به این معنی است که: آنقدر بر عقیده ی خود مطمئن و پابرجا هستم که اهل بیتم که همه ی زندگی ام هستند همه را به کارزار آورده ام.
س.همراهی اهل بیت امام حسین در واقعه ی کربلا این مهم را گوشزد می نماید که حفظ کیان اسلام از خطر نابودی و دفاع از عقیده ی حق , زن و مرد نمی شناسد.و آنجا که این مهم در خطر باشد و مسلمانان در تشخیص و انجام وظیفه کوتاهی نمایند هیچ مانع و عذر و بهانه ای برای انسان وجود ندارد و با آنچه در اختیار خویش دارد باید نسبت به حفظ کیان دین قیام نماید.
ش. باید توجه نمود که قیام امام حسین علیه السلام بدون حضور اهل بیت ایشان کامل نمی شد. امام با تدبیر و دوراندیشی دقیق, زنان و فرزندان را به صحنه ی کربلا بردند تا راوی و گزارشگر صحنه های عاشورا و تبیین حقایق این حرکت انقلابی عظیم باشند و بدین وسیله آن جامعه ی خفته و در غفلت را بیدار نمایند.بی شک اگر مردم کوفه عهدشکن نبودند عترت به عرصه ی کربلا و اسارت نمی رفتند. و مردان جنگجو باید این وظیفه را بانجام می رساندند.
ع. به گفته ی مرحوم کاشف الغطاء در مقتل, اگر حسین بن علی علیه السلام و فرزندان او کشته می شدند ولی آن سخنرانی ها و افشاگریها ی اهل بیت در آن موقعیت های حساس نبود, آن آثار و اهدافی که امام حسین(ع) در واژگون ساختن حکومت یزیدی داشتند محقق نمی شد.
غ. حضرت می دانست که همه ی اصحابش به شهادت می رسند واین حرکت مروجینی می خواهد که ندای حق و حقیقت را به گوش انسانهای عاقل برسانند و لذا زنان و فرزندان حضرت مکمل قیام خونین عاشورا و مبلغ حقیقی فلسفه ی قیام امام و حفظ آن از تحریفات و دروغ ها و مکرهای حکومت بنی امیه بودند.
ف. پیام رسانی و افشاگری زنان و دختران کاروان کربلا چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشت به مدینه در حقیقت پاسداری از خون شهدا و نهضت حسین بن علی(ع) بود.
ق. آن دوران خفقان اموی که حتی احادیث نبوی ممنوع از نقل است و مورد انواع تحریف ها به نفع حکومت قرار گرفته , لازم است شاهدان عینی و راویانی راستین باشند که از واقعه ی کربلا سالم عبور کنند و و توسط دشمن کشته نشوند تاحقیقت را به گوش مردم برسانند. و این ها نیست مگر تدبیر نظامی و دوراندیشی امام در حرکت کاملا حساب شده ی خویش در براندازی حکومت باطل.
ص. سخن آخر اینکه: بی شک حضور اهل بیت امری الهی و بخواست خداوند بوده است و امام با علم غیبی و رویای صادقه ی خویش مامور بوده اند که در رسالت عظیم خویش برای زنده کردن اسلام حقیقی, خاندان و اهل و فرزندان را نیز بهمراه ببرند. چنانچه فرمودند: انّ اللهَ شاءَ ان یراهُنَّ سبایا. خداوند خواست که ایشان را در سارت ببیند. ( بحار الانوار ج 44 ص 364)